۱۳۸۸/۰۹/۲۶

تهران؛ جهنمی با هیزم نفت!

جلسه، رأس ساعت شش و نیم عصر در دارآباد تهران، منزل کیوان صمیمی شروع می‌شد. با یک حساب سرانگشتی، چهار ساعت از اصفهان تا تهران و یک ساعت و نیم از جنوب تا شمال تهران کنار گذاشتم و استارت خودرو را ساعت یک ظهر از مقابل خانه زدم. حساب سرانگشتی در قسمت اول معادله درست از کار در آمد. از عوارضی تهران که گذشتم، ساعت، 5 عصر را نشان می‌داد. اما قسمت دوم معادله کار دستم داد. طی کردنِ خیابان نواب، بزرگراه چمران و از پل پارک وِی تا میدان تجریش، در حدود زمانی که اصفهان تا تهران طول کشید، زمان برد! اول خواستم منصرف شوم و برگردم اما گفتم تا اینجا آمده‌ام دست کم یک سلامی کرده باشم. ساعت 8 شب زنگ را زدم. گفتند به علت ترافیک، جلسه با یک ساعت تأخیر شروع شده است. این موضوع به یک‌سال پیش، چنین روزهایی باز می‌گردد؛ از افرادی که  آنجا نشسته بودند، کیوان صمیمی، احمد زیدآبادی، حسن اسدی و ساسان آقایی الان در زندان هستند! بحث من در اینجا اما نه درباره‌ی سیاست که در مورد شهر تهران است. شهری که ترافیک، دود، شلوغی و سردرگمی از عناصر ذاتی آن هستند.

در چند روز اخیر، بحران آلودگی‌ هوای تهران باز تیتر اول رسانه‌ها بود و البته در این موقع از سال، پدیده‌ی وارونگی هوایی (Inversion) بیش از پیش به این آلودگی دامن می‌زند. درحالی‌که رییس انجمن آسم و آلرژی ایران اعلام کرد «بر اساس تحقیقات اخیر 35 و 4 دهم درصد از جمعیت 10 میلیونی شهر تهران، علائم آسم را نشان می‌دهند» و مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران با اشاره به جدیدترین اندازه گیری های انجام شده گفت «میزان آلاینده سرطان‌زای شناخته شده بنزن در هوای پایتخت حداقل بیش از 10 برابر استانداردهای جهانی است»، معاون پلیس راهور تهران اعلام کرد «برنامه‌‌ی جامع کاهش آلودگی هوای تهران شکست خورده است». در این بین،‌ متولیان امر و سازمان محیط زیست گویا قصد دارند به جای چاره، بر این موضوع عینی هم سرپوش بگذارند و آن را سانسور کنند.



صحبت کردن درباره‌ی آلودگی هوا، افزایش جمعیت و مهاجرت، ترافیک و احتمال وقوع زلزله در تهران که هر از گاهی خبراول رسانه‌ها می‌شوند، تکرار مکررات‌اند، اگرچه هربار میزان و شدت بیشتری نسبت به دفعه‌ی قبل دارند. بر اساس توسعه‌ی دیمی (هرچه پیش آید خوش آید) گویی راهی برای رهایی از آن نیز هیچ‌گاه ‌اندیشیده نمی‌شود. انتقال پایتخت از تهران که به تازه‌گی در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد نیز بیشتر به پاک کردن صورت مسئله می‌‌ماند.

امکانات و خدمات و زرق و برق موجود در بسیاری از نقاط تهران، شاید برخی را به این نتیجه برساند که تهران را نماد "توسعه‌یافتگی" ایران بدانند یا آن‌طور که کم و بیش شنیده‌ایم، ایران را در تهران خلاصه ‌کنند. اما اگر در معنای توسعه دقیق شویم که به طور خلاصه یعنی "بهتر شدن وضعیت زندگی فرد و جامعه" و "تولید و توزیع مناسب امکانات" و این تعریف را  با تهران و وضعیت زندگی در آن بسنجیم، از یک سو با تخریب محیط زیست و تهدید سلامتی انسان‌ها و از سوی دیگر با جامعه‌ا‌ی به شدت مصرف کننده و متکی به نفت روبرو هستیم.

عامل مهمی که تهران را به این شکل به مرز انفجار رسانده، توسعه‌ی نامتوازن در سطح کشور است که خود از جلوه‌های توسعه‌نیافتگی به شمار می‌آید. در واقع سیاست توسعه در مرکز به بیماری بزرگ‌سری در تهران انجامیده است. این تمرکزگرایی در اواسط دوران قاجاریه به آرامی آغاز گردید و در دهه‌ی 1350 پس از اصلاحات ارضی و افزایش قیمت نفت و گسترش مهاجرت به شهرها شدت گرفت. شاه سابق بر اساس پارادایم مدرنیزاسیون گفته بود به جای اینکه امکانات را به روستاها ببریم، روستاییان به شهر بیایند و امکانات دریافت کنند.

این روند، اگرچه در اوایل انقلاب رشد کمی داشت اما با ادامه یافتن همان سیاست، رفته رفته اوج گرفت. با نگاهی به نقشه‌ی آمایش سرزمین و توسعه‌ی کشور، چند شهر بزرگ و در رأس آنها تهران از نظر سرانه‌ی امکانات و صنایع بزرگ  بسیار پررنگ‌تر از دیگر نقاط دیده‌ می‌شوند و خواه ناخواه جمعیت به این سمت هجوم می‌برند؛ به گونه‌ای که ‌یک کریدور توسعه را در مرکز می‌توان فرض کرد که در آن، همه‌ی راه‌ها به تهران ختم می‌شوند. تهران شهری است که بوی نفت می‌دهد و با تزریق مداوم این ماده رشد کرده است.

روی دیگر این سکه، همانا مهاجرت، محرومیت، فقر و ویرانی و توسعه‌نیافتگی روستاها و شهرهای حاشیه‌ای و حاشیه‌ی شهرهاست. همچنین، بررسی نقشه‌های آمایش سرزمین کشور نشان می‌دهند که در طول چند دهه‌ی گذشته، استان‌های حاشیه‌ی کشور به ویژه کردستان و سیستان و بلوچستان با روندی نزولی از نظر توسعه‌یافتگی روبرو بوده‌اند. سفرهای استانی احمدی‌نژاد و برگزاری هیات دولت در استان‌های کشور در چند سال اخیر نیز نه تنها راه حل این مشکلات نیستند بل‌که با شیوه‌های پوپولیستی تنها بر هزینه‌ها می‌افزایند.

اختصاص بودجه‌ی نفت به منظور سرمایه‌گذاری در تولید، برنامه‌ریزی منطقه‌ای، آمایش سرزمین و اختصاص امکانات زیربنایی متناسب با استعداد و ویژگی‌های هر منطقه و ایجاد نوعی فدرالیسم در کشور می‌تواند موجب تمرکززدایی از پایتخت شود.

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 نظر:

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده