پای مظلومیت زنان در طول تاریخ این
دیار، به ادبیات قوی و غنی ما نیز کشیده شده است. برای نمونه، در نوشتههای
سعدی، استاد سخن و حکمت، تعبیرهایی ناخوشایند در مورد زن به چشم میخورد
که جنس دوم و جنس ضعیف از آن برداشت میشود:
"ای مردان بکوشید، یا جامهی زنان بپوشید" (گلستان سعدی، باب اول، حکایت سوم)
"مردی که ز شمشیر جفا روی بتابد در کوی وفا مرد مخوانش که زن است آن" (غزلیات سعدی، طیبات، 445)
اما در شعر معاصر، وضع به گونهای دیگر
است. زنان خود دست به کار میشوند؛ پروین اعتصامی "به هیچ مبحث و دیباچهای
قضا ننوشت برای مرد کمال و برای زن نقصان" را برای "فرشته انس"
میگوید. فروغ، روایتگر زنانگی و تنهایی زن میشود و سیمین بهبهانی "ای زن
چه دلفریب و چه زیبایی" را میسراید. در نگاه شاعران معاصر مرد نیز، زن در
جایگاه باارزشی مینشیند. یکی از این شاعران حسین منزوی (1325-1383) است که
"زن" اهمیت خاصی در اشعارش دارد.
غزل، دستمایه و قالب شعری است که منزوی از آن بهره میگیرد. پس از شعر نو و نیمایی، با دوره تجدید حیات غزل و به بیانی، نوگرایی زبان در قالب کهنه غزل و گذار آن از محدودهی شعر عارفانه – عاشقانه و ورود آن به عرصهی سیاسی- اجتماعی روبرو هستیم که از آن با نام غزل معاصر نیز یاد میشود. حسین منزوی از جمله شاعرانی است که خود در این تجدید حیات و رفرم غزل نقش داشته است. بهرهگیری از واژههای جدید و قافیههای بدیع، آهنگین بودن شعر، انتقال حس به مخاطب، استفاده از صنایع ادبی به ویژه مراعات نظیر و تلمیحهای غیرکلیشهای، تنوع در لحن در وزنهای ثابت و ابداع وزنهای عروضی تازه، از ویژگیهای غزل حسین منزوی به شمار میآیند.
غزل، دستمایه و قالب شعری است که منزوی از آن بهره میگیرد. پس از شعر نو و نیمایی، با دوره تجدید حیات غزل و به بیانی، نوگرایی زبان در قالب کهنه غزل و گذار آن از محدودهی شعر عارفانه – عاشقانه و ورود آن به عرصهی سیاسی- اجتماعی روبرو هستیم که از آن با نام غزل معاصر نیز یاد میشود. حسین منزوی از جمله شاعرانی است که خود در این تجدید حیات و رفرم غزل نقش داشته است. بهرهگیری از واژههای جدید و قافیههای بدیع، آهنگین بودن شعر، انتقال حس به مخاطب، استفاده از صنایع ادبی به ویژه مراعات نظیر و تلمیحهای غیرکلیشهای، تنوع در لحن در وزنهای ثابت و ابداع وزنهای عروضی تازه، از ویژگیهای غزل حسین منزوی به شمار میآیند.
من و تو آن دو خطيم آري، موازيان به ناچاري
كه هر دو باورمان زآغاز، به يكدگر نرسيدن بودچه سرنوشت غم انگيزي كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفس ميبافت ولي به فكر پريدن بود [1]
شايد حسد به خاطر حوّا دليل بود
ابليس اگر كه سجده به آدم روا نداشت [2]
برای آشنایی بیشتر با شعر منزوی و همچنین به مناسبت روز جهانی زن، در زیر، به دو غزل از وی با محوریت "زن" نگاهی میاندازیم.
1.
زن جوان غزلي با رديف "آمد" بود
كه بر صحيفهی تقدير من مسوّد بود
زني كه مثل غزلهاي عاشقانهی من
به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود
مرا ز قيد زمان و مكان رها ميكرد
اگر چه خود به زمان و مكان مقيد بود
به جلوه و جذبه در ضيافت غزلم
ميان آمده و رفتگان سرآمد بود
زني كه آمدنش مثل "آ"ي آمدنش
رهايي نفس از حبس هاي ممتد بود
به جمله دل من مسنداليه "آنزن"
و "است" رابطه و "باشكوه" مسند بود
زن جوان نه همين فرصت جواني من
كه از جواني من رخصت مجدد بود
ميان جامهی عرياني از تكلف خود
خلوص منتزع و خلسهی مجرد بود
دو چشم داشت دو "سبز - آبي" بلاتكليف
كه بر دو راهي "دريا - چمن" مردد بود
به خنده گفت: ولي هيچ خوب، مطلق نيست!
زني كه آمدنش خوب و رفتنش بد بود [3]
در غزل بالا، علاوه
بر روان بودن شعر و زبان و موسیقی آن، ظرافتهای موجود به زیبایی آن افزوده
است. صنعت ادبی مراعات نظیر با به کار رفتن واژههای غزل، ردیف، مطلع، قید
زمان، قید مکان، جمله، مسندالیه، رابطه و مسند در طول غزل نمایان است. و
سرانجام، زن –که محور، بلکه خود غزل است- و تمامی بیتها در وصف او، در بیت
پایانی، تراژدی شاعر را - البته به خنده- رقم میزند!
2.
زنی که صاعقه وار آنک، ردای شعله به تن دارد
فرو نيامده خود پيداست که قصد خرمن من دارد
هميشه عشق به مشتاقان پيام وصل نخواهد داد
که گاه پيرهن يوسف، کنايههای کفن دارد
کیام کیام که نسوزم من؟ تو کيستی که نسوزانی؟
بهل که تا بشود ای دوست هر آنچه قصد شدن دارد
دوباره بيرق مجنون را دلم به شوق میافرازد
دوباره عشق در اين صحرا هوای خيمه زدن دارد
زنی چنين که تويی بیشک شکوه و روح دگر بخشد
به آن تصوّر ديرينه که دل ز معنی زن دارد
مگر به صافی گيسويت هوای خويش بپالايم
در اين فضا که نفس در وی هميشه طعم لجن دارد [4]
این شعر نیز که "زن" را در بطن خود دارد، کوتاه، روان و
گویا و البته زیباست و هر توضیحی اضافه، به منزلهی توهین به شعور خواننده
است! اما نکتهی با اهمیت، وزن شعر است. این وزن (مفاعلن فعلاتن فع، مفاعلن
فعلاتن فع) ساختهی شخص منزوی است. وی در یادداشتی ذیل این غزل، با اشاره
به این نکته، گلایهی خود را از دیگر شاعران هم دورهاش که بدون ذکر منبع
از آن استفاده کردهاند ابراز میکند.
_______________________________________________________منبع:
1-از ترمه و تغزل، برگزیده شعر حسین منزوی، انتشارات روزبهان، چاپ سوم 1383، ص 178.
2- همان، ص 235 .
3- همان، ص 234 .
4- همان، ص 103 .
(منتشر شده در وبسایت نیمنما)