۱۳۸۸/۱۰/۲۹

نگاهی سیستمی به ریشه استبداد و توسعه‌نیافتگی

اگر وضعیت یک کشور را با توجه به معیارها و شاخص‌ها و داده‌های موجود بسنجیم و آن را با اصطلاح توسعه یافتگی/ نیافتگی بیان و با دیگر کشورها مقایسه کنیم، مشکلات و عقب‌ماندگی‌های موجود نمایان می‌شوند. رتبه‌بندی کشورها بر این اساس نشان دهنده‌ی این واقعیت هستند که توسعه‌یافتگی با دموکراسی رابطه‌ی مستقیم دارد. اما از طرف مقابل، ریشه‌ی توسعه‌نیافتگی -و به طریق اولی، استبداد- چه می‌تواند باشد؟



در این نوشتار در مورد مهم‌ترین پاسخ‌ها به این پرسش توضیح داده می‌شود؛ اما بد نیست حرف آخر را اول بزنم که براساس دیدگاه سیستمی (سیستم= مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته با تأثیر بر یکدیگر و تعامل با هم) تمامی موارد اشاره شده بر هم تأثیر متقابل دارند و لذا نگاه یک‌بعدی نوعی ساده‌انگاری و یک‌طرفه به قاضی رفتن است.

1- مردم
1-1-    مردم لایق حکومت خود هستند: احمد کسروی معتقد بود که درد اصلی جهل و ناآگاهی مردم است. در کتاب "جامعه شناسی نخبه‌کشی" می‌خوانیم: «...می‌خواستم با این طرز فکر که اگر امیرکبیر زنده بود یا اگر علیه مصدق کودتا نمی‌شد یا اگر فلانی سر کار بیاید چنین و چنان می‌شود به مبارزه برخیزم و نشان دهم که ساختارهای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی تاب تحمل اصلاحات این بزرگان را نداشتند». «ملت، نخبگانی را که به عدالت پایبند بودند و در مقابل بیگانه ایستاده بودند مغبوض داشته‌اند.» «فساد دستگاه اداری مملکت، بازتاب شخصیت فرهنگ ملی ایران است...» «[مصدق] می‌گفت گریز [مردم] از آزادی باعث رشد مستبد خودکامه می‌شود» [1].

2-1-    سرمایه اجتماعی: سرمایه‌ی اجتماعی در رفتار، پیوند، تعامل و کنش افراد جامعه با یکدیگر نهفته یا آشکار است. اعتماد بین مردم، هنجارهای اجتماعی (مانند مسئولیت‌پذیری و همکاری) و سازمان‌ها و شبکه‌های مشارکتی رسمی و غیر رسمی (تشکل‌‌ها و انجمن‌ها) که در مجموع جامعه‌ی مدنی را شامل می‌شود از معیارهای اصلی سرمایه اجتماعی هستند. توكويل و پاتنام، به خوبي نقش تشكل‌هاي اجتماعي و مشاركت مردمي را در شكل‌گيري دموكراسي ايالات متحده و ایتالیا توضيح داده‌اند [2].

2- حکومت (مدیریت/ ساختار و مجریان حکومت): برنامه‌ریزی توسعه، سرمایه‌گذاری و قدرت اجرایی در اختیار حکومت است. همچنین از نظر فوکویاما، حکومت بر سرمایه‌ی اجتماعی تأثیر می‌گذارد. از طرفی تحدید و یا تهدید و سرکوب جامعه ‌مدنی و جلوگیری از آگاهی مردم به ‌وسیله‌ی سانسور مطبوعات، فیلتر اینترنت، حبس روزنامه‌نگاران، انحصار رادیو و تلویزیون نشان‌دهنده‌ی این واقعیت‌اند که حکومت‌های استبدادی محتاج نادانی مردم تحت حاکمیت خود هستند. ایرادهای ضد دموکراتیک یک کشور از جمله تبعیض و نابرابری در متن قانون اساسی از چالش‌های ساختاری یک حکومت با دموکراسی و توسعه به شمار می‌آیند.

3- روشنفکران و نخبگان: روشنفکران، پرچمداران دموکراسی و آزادی در جامعه هستند. لاري دياموند در اين باره مي‌گوید: «نه فرهنگ، نه تاريخ و نه فقر هيچ يک موانع اساسي و غيرقابل رفعي در برابر دموکراتيک شدن نيستند... تحقق دموکراسي به هيچ پيش‌شرطي نياز ندارد مگر به اراده و خواست نخبگان سياسي [3].

دکتر بشیریه، درباره‌ی نقش نخبگان حاکم در گذار به دموکراسی می‌نویسد: «گذارهایى که در ربع قرن اخیر به دموکراسى به صورت توفیق‏آمیز اتفاق افتاد، بر اساس تحلیل‏هاى دقیق و علمى چنین نظریه‏پردازانى، یا محصول پیمان اجتماعى و قرارداد و یا محصول تحمیل نظر و خواست برخى از نخبگان که داراى گرایشات دموکراتیک بودند بر بخش‏هاى دیگر صورت گرفت.» وی انسجام ساختاری، انسجام ارزشی و انسجام دموکراتیک نخبگان حاکم را سه عامل مؤثر در این زمینه عنوان می‌کند. [4]

4- موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی: مارکس در نوشته‌های خود توانست تفاوت تمدن‌های شرقی و غربی و علت استبداد در جوامع شرقی را بیابد. البته پیش از او نیز بسیاری به این مورد پرداخته بودند. در نظریات مارکس، از یک طرف روند تاریخ پیش از سوسیالیسم به نظام‌های اشتراکی ابتدایی، برده‌داری، فئودالیم، سرمایه‌داری تقسیم می‌شود و از طرف دیگر نظام آسیایی مطرح می‌شود که مستقل از نظر نخست اوست. در شیوه‌ی تولید آسیایی، حکومت مرکزی عامل مستقیم استثمار مردم است.

مارکس می‌گوید ارزش افزوده در جامعه‌ی برده داری توسط برده‌دار، در جامعه ی فئودالی توسط فئودال، در جامعه‌ی سرمایه‌داری توسط سرمایه‌دار و در جامعه آسیایی به‌وسیله‌ی حکومت غصب می‌شود و از این‌رو تضاد عمده‌ی اجتماعی در شرق بین توده‌ها و حکومت شکل می‌گیرد. وی علت شکل‌گیری استبداد در شرق را در این می‌داند که تولید کشاورزی نیازمند آبیاری مصنوعی از طریق کانال‌کشی و استفاده‌ی مشترک از آب بود و این کار با دخالت مستقیم حکومت متمرکز ساخته بود؛ این امر موجب افزایش تمرکز حکومت می‌شود و استبداد شرقی نام می‌گیرد. [5]
همچنین از عوامل و منابع طبیعی می‌توان به نفت اشاره کرد که به "بلای سیاه" نیز مشهور شده است.

5- عوامل خارجی: دخالت کشورهای خارجی و قدرت‌های منطقه‌ای و منافع آنها در امور داخلی یک کشور تأثیرگذار هستند. برای نمونه دخالت آشکار عوامل خارجی به شکل کودتا در کشورهای ایران و گواتمالا به وسیله‌ی دولت آمریکا روی داده است. اگرچه تا پیش از انقلاب 57 علت اصلی عقب‌ماندگی کشور به استعمار و امپریالیسم نسبت داده می‌شد اما پس از آن این دیدگاه تا حد زیادی تعدیل شد و نگاه‌ها بیشتر به سمت عوامل داخلی بازگشت.

-----
منابع:
1- جامعه شناسی نخبه‌کشی، علی رضاقلی، چاپ بیست و پنجم، نشر نی، 1385.
2- نگاه کنید به: مشارکت مدنی، جامعه مدنی و دموکراسی در همین وبلاگ
5- تبارشناسی استبداد ایرانی ما، هوشنگ ماهرویان، نشر بازتاب نگار، چاپ دوم، صص21-24.
- تصویر از اینترنت
------
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده