۱۳۸۷/۰۵/۰۱

«روستا (بخش پنجم): پارادايم مدرنيزاسيون»

به اعتقاد شفرد، پارادايم مدرنيزاسيون، در مورد فقر و عدم امنيت غذايي، تخريب محيط زيست، عدم توجه به فضاهاي روستايي (كه اكثريت جمعيت جهان توسعه نيافته را در خود جاي داده است) و مواردي ديگر، نه تنها راه حلي ارائه نداده كه خود منشأ آنها بوده‌است و از اين رو شكست خورده تلقي مي‌شود و لذا بر ضرورت دگرگوني اين پارادايم به توسعه پايدار تأكيد مي‌نمايد. در پارادايم توسعه پايدار، رفع نيازهاي نسل حاضر با توجه به نسل‌هاي آينده انجام مي‌پذيرد و حفاظت از محيط زيست و توسعه روستايي در محوريت قرار گرفته‌اند...



1. «وقتي صحبت از عصر مدرن مي‌كنيم، صحبت از عصر شهرنشيني است؛ عصر روستاها نيست...».

رامين جهانبگلو، موج چهارم، صفحه 284

2. «یکی از پیش‌شرط‌های دموکراسی این است که جمعیت‌ شما باید جمعیت شهرنشین باشد. یعنی دموکراسی در جوامع روستایی شکل نمی‌گیرد، در جوامع شهری شکل می‌گیرد».


3. «توسعه روستايي اصطلاحي تناقض آميز است... چراكه توسعه با شهرنشيني معادل و متناسب است و نمي‌توان آن‌را به‌همراه روستا به‌كار برد».

يكي از دانشجويان رشته توسعه روستايي، كلاس درس سياستگذاري كشاورزي، (نقل به مضمون)

***
بر اسا منابع موجود٬ ابتدا به تفاوت و مقایسه مدرنيته و مدرنيزاسيون (نوسازي) پرداخته مي‌شود:
مدرنيسم، به مجموعه انديشه‌ها و شايد ابزارهايي گفته مي‌شود كه از قرون جديد در اروپا به‌وجود آمدند و تحول مي‌يابند. عقل انتقادي، جوهره مدرنيته به‌شمار مي‌رود. مدرنيته نه تنها سنت را مانع خود نمي‌بيند، بلكه در بسياري موارد متكي به سنت است و سنت را انباشتي از تجارب گذشتگان ما مي‌داند و آن‌را بازآرايي و بازسازي مي‌كند.

اما مدرنيزاسيون، به مجموعه رهيافت‌هاي توسعه گفته مي‌شود كه پس از جنگ جهاني دوم از سوي كشورهاي غربي و در مقابله با بلوك شرق، در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي، و اجتماعي براي كشورهاي توسعه نيافته و به‌صورت برونزا تدوين شدند و به يك معنا ايدئولوژي جنگ سرد به‌حساب مي‌آيد و كمك آمريكا به كشورهاي اروپايي پس از جنگ جهاني دوم در قالب طرح مارشال و اصل چهار ترومن براي نوسازي كشورهاي توسعه نيافته در اين چارچوب صورت گرفت.  

مدرنيزاسيون، فرايندي است كه با اراده و نقش كارگزار تاريخ پيش برده مي‌شود و جوامع را طي مسير تك‌خطي، باطي مراحل و منازلي از وضعيت سنتي به بضعيت مدرن و جهان متمدن متحول مي‌نمايد و به‌طور كلي ضد سنت و معتقد به تخريب آن است و شهرنشيني و صنعتي شدن از اصول اساسي آن به شمار می روند. پارادايم مدرنيزاسيون، البته پشتوانه نظري هم دارد كه در ديدگاه تعادل‌گرايان قرون 18 و 19 مانند ميل، اسپنسر و كنت و در نظريات كاركردگراياني چون پارسونز و مرتون ديده مي‌شود. مكتب پرينستون هم وظيفه كارشناسي و صدور آن به‌جهان را بر عهده داشته‌است (حجاريان، 1380).

به اعتقاد شفرد، پارادايم مدرنيزاسيون، در مورد فقر و عدم امنيت غذايي، تخريب محيط زيست، عدم توجه به فضاهاي روستايي (كه اكثريت جمعيت جهان توسعه نيافته را در خود جاي داده است) و مواردي ديگر، نه تنها راه حلي ارائه نداده كه خود منشأ آنها بوده‌است و از اين رو شكست خورده تلقي مي‌شود و لذا بر ضرورت دگرگوني اين پارادايم به توسعه پايدار تأكيد مي‌نمايد. در پارادايم توسعه پايدار، رفع نيازهاي نسل حاضر با توجه به نسل‌هاي آينده انجام مي‌پذيرد و حفاظت از محيط زيست و توسعه روستايي در محوريت قرار گرفته‌اند. در امر توسعه روستايي از ديد نظري تحولاتي روي داده كه مهمترين ‌آنها شامل: كشاورزي پايدار، توجه به نهادهاي محلي، دگرگوني در رهيافت‌هاي پروژه محور و مشاركتي روستائيان، و تغيير در ديدگاه‌هاي مربوط به جنسيت مي‌باشد (Shepherd, 2001).

بانك جهاني، فقر را عارضه‌اي روستايي تلقي مي‌كند؛ چراكه از هر چهار نفر فقير، 3 نفر آن‌ها ساكن روستاها هستند و رويكرد جديد بانك جهاني در فقرزدايي، اين است كه مبارزه را بايد به محل آن يعني روستاها منتقل كرد. همچنين اولين هدف توسعه هزاره سازمان ملل متحد، كاهش فقر مطلق در سطح جهان به نصف سال 1997 است (بانك جهاني، 1384).

مايكل تودارو، در اثر باارزش خود "توسعه اقتصادي در جهان سوم" ديدگاه‌هاي مبتني بر مدرنيزاسيون را در مورد كشورهاي توسعه نيافته رد مي‌كند و ريشه بسياري از مشكلات شهرها (حاشيه‌نشيني، بيكاري، فقر و ...) را عدم توجه به كشاورزي و توسعه روستايي ذكر مي‌كند. تودارو، جمعيت شهرهايي چون قاهره را بررسي و خاطرنشان مي‌كند در حدود نيمي از اين جمعيت، حاشيه‌نشين هستند (تودارو، 1384).

مقايسه شهرهاي قاهره و تهران دور از ذهن نيست. در واقع، تمركز سياسي و اداري و عدم نگرش مبتني بر برنامه ريزي منطقه‌اي و در بعد وسيع‌تر، فدراليسم، علت گرايش مردم يك كشور به يك شهر خاص مي‌شود و چنين است كه در ايران ، "همه راه ها به تهران ختم مي‌شود" و شاهد تجمع و تمركز امكانات و خدمات در اين شهر و چند شهر بزرگ ديگر كشور هستيم.

با توضيحات بالا مشخص مي‌شود كه منظور جهانبگلو نه عصر مدرن، كه پارادايم مدرنيزاسيون؛ و منظور دانشجوي رشته توسعه روستايي، نه توسعه، كه توسعه از ديدگاه پارادايم مدرنيزاسيون بوده است. در جداول 1 و 2، مقايسه پارادايم مدرنيزاسيون با مدرنيته و با توسعه پايدار آمده‌است:

جدول1- مقايسه پارادايم مدرنيزاسيون و مدرنيته




































مدرنيزاسيون

مدرنيته

عامل

برونزا؛ عنصر يا عامل خارجي كه شكل بدوي و خشن آن استعمار است

درونزا؛ عناصر دروني پي به انحطاط مي‌برند و سعي در علاج آن دارند

تحول

براساس اراده كارگزار تاريخ

تحول طبيعي، طبعي و تدريجي

مطلوبيت

وجود يوتوپياي وسترنيزاسيون. اهداف و  شاخص‌هاي مطلوب توسط كشورهاي توسعه يافته و غربي تعيين مي‌شوند

در ابتدا غايتي متصور نمي‌شويم بلكه در طول عمل به مطلوب مي‌رسيم و وضعيت موجود را اصلاح مي‌كنيم. لذا يوتوپياي خاصي در ذهن كنشگران وجود ندارد و مطلوب‌ها در عمل زاده مي‌شوند

مسير

تك خطي است و بين وضعيت سنتي و مدرن، يك خط كشيده مي‌شود. يكسان انگاري در وضعيت سنتي همه كشورها و حتي مدرنيته در كشورهاي توسعه يافته نيز با يك ديد نگريسته مي‌شوند

چندخطي و متنوع است و وضعيت موجود را به وضعيت مطلوب مي‌رساند. در مجموع، از پيش تعيين شده نيستند.

سنت

ضد سنت است؛ جمع سنت و مدرنيسم را صفر و آن‌ها را ناسازگار مي‌بيند و لذا درصدد از بين بردن و تخريب سنت‌ها بر مي‌آيد (Deconstruct)

نه تنها سنت را مانع نمي‌بيند، كه در بياري موارد متكي به سنت است. به تعبير "ادموند برك" سنت را انباشتي از خرد گذشتگان مي‌داند كه به ما به ارث رسيده‌است. لذا سنت‌ها را هنجار آفرين مي‌داند اما در آن‌ها درجا نمي‌زند بلكه بازآرايي‌وبازسازي‌ مي‌كند (Reconstruct)

ساختار

دوگانگي ساختاري؛ به علت اينكه سنت و مدرنيسم در كنار يكديگر هستند و قادر به از ميان برداشتن سنت نيست.

ناموزون است و نابرابري‌هاي عميق و تمركز ثروت و سرمايه در مكان‌ها و شهرهاي خاص وجود دارد. رشد ناموزون و از هم گسيختگي بخش‌هاي اقتصادي، دوگانگي شهرها و حاشيه‌نشيني وجود دارد

يگانگي سنت و مدرنيسم؛ چراكه سنت در حال بازتوليد شدن است

ناموزوني و نابرابري زياد نيست و درمجموع تناسب وجود دارد

نتيجه

شهرنشيني و صنعت

خرد نقّاد، نقد وضع موجود، تحول ذهني و نقد اجتماعي
                                                                                   برگرفته از: حجاريان، 1380

جدول2- مقايسه پارادايم‌ مدرنيزاسيون و پارادايم نوين (توسعه پایدار)




















پارادايم مدرنيزاسيون

پارادايم نوين  (توسعه پايدار)

محوريت صنعت و شهرنشيني

محوريت محيط زيست و توسعه پايدار روستايي

رشد كمي به هر قيمت

رشد كيفي و توجه به محيط زيست، صلح و عدالت

توزيع مجدد توسط دولت يا بخش خصوصي

توانمندسازي و مشاركت محرومان در تصميمات

انتقال ثروت و منابع به كشورهاي ثروتمند

ايجاد مؤسسات براي حفظ دارايي كشور‌هاي فقير

انتقال تكنولوژي از كشورهاي توسعه‌يافته

ارزش‌دهي به تكنولوژي و دانش بومي
                                                                                             برگرفته از: Shepherd, 2001

بنابراين، صحبت گنجي مبني بر اينكه شهرنشيني پيش‌شرط دموكراسي است را نيز بايستي در همين چارچوب و منبعث از پارادايم مدرنيزاسيون ارزيابي نمود. درواقع، صاحب‌نطران پارادايم مدرنيزاسيون توسعه سياسي، خيلي پيشتر، اين حرف را بر زبان آورده بودند و چهره شاخص اين افراد، دانيل لِرنِر است.

لرنر كه نظریه بسیج اجتماعی، از رهیافت‌ مدرنیزاسیون توسعه سیاسی را پویا و منسجم نمود، رابطه شهرنشینی، سطح سواد و مطبوعات را با توسعه سیاسی و دستیابی به دموکراسی مستقیم می‌دانست. اما تاریخ اروپا و آمریکای شمالی نافی این نظریه است. شهرنشینی در دموکراسی فرانسه و پروس نقش محرکه‌ای نداشته و در بریتانیا هم بلافاصله موثر نبوده است. در ایالات متحده هم عكس الگوي لرنر صادق است؛ چراكه مشارکت سیاسی قبل از تحصیلات عمومی و این هم قبل از شهرنشینی صورت گرفت. از این‌رو دموکراسی الزاماً در نقطه بهینه میزان بالای شهرنشینی، باسوادی و اطلاعات شکل نمی‌گیرد و برحسب شرایط هر جامعه متفاوت است (بدیع، ۱۳۸۳، ص۴۳).

همچنين، مهم‌ترين شاخص‌هاي دموكراتيزاسيون از منظر پارادايم مدرنيزاسيون عبارتند از نرخ شهرنشيني و سهم صنعت در توليد ناخالص داخلي يك كشور (ساعي، 1386). در حالي‌كه ايران نمونه خوبي براي نقض اين شاخص‌ها به‌شمار مي‌رود؛ شاه سابق، خود بر شهرنشيني و صنعتي شدن اصرار مي‌ورزيد، درحالي‌كه با دموكراسي و توزيع قدرت ميانه خوبي نداشت. درحال حاضر هم سهم صنعت در توليد ناخالص ملي بيشتر از كشاورزي است (البته ميزان سرمايه‌گذاري و حمايت دولت از بخش صنعت نسبت به بخش كشاورزي به‌مراتب بيشتر است) و طبق سرشماري سال 1385 در حدود 70 درصد جمعيت كل كشور شهرنشين هستند. اما دموكراسي ...

به تأكيد الكسي دوتوكويل، روستاهاي آمريكا، حامل روح دموكراسي در اين كشور بودند و اصل حاكميت ملي ايالات متحده در زمان استعمار بريتانيا، در روستاها ماند و رشد نمود و در زمان انقلاب، به سرتاسر اين كشورگسترش يافت (توكويل، 1383). جفرسون، كه توكويل وي را "بزرگ‌ترين چهره دموكراتي كه از قلب دموكراسي آمريكا خارج شده‌است" مي‌نامد، در "ايدئولوژي روستايي" ضمن ستايش نقش روستا و اخلاق روستاييان در شكل‌گيري دموكراسي و بيان اين مطلب كه روستا بهترين محل براي تمرين دموكراسي است، با صنايع بزرگ مخالف مي‌كند و كشاورزان روي زمين را "بندگان برگزيده خداوند" مي‌نامد (Jefferson, 1784).


از سوي ديگر هند هم نافي اين نظريه است. چراكه با حدود 70 درصد جمعيت روستانشين داراي حكومتي دموكراتيك است. ضمن اينكه اين رقم در زمان استقلال اين كشور بيش از اين بود و هند، كشوري غير صنعتي و مبتني بر كشاورزي و زندگي روستايي بود و از اين نظر، مورد انتقاد و شگفتي بارينگتون مور قرار مي‌گيرد! مور در "ريشه‌هاي اجتماعي ديكتاتوري و دموكراسي" از يك طرف دموكراسي هند را يك دموكراسي واقعي مي‌داند و از طرف ديگر، به علت اينكه اين كشور وارد فراگرد صنعتي شدن و مدرنيزاسيون نشده‌است، هند و گاندي را مورد نكوهش قرار مي‌دهد (مور، 1369). گاندي زندگي روستايي، كشاورزي و كار دستي آن‌ها را به‌عنوان ارزش محسوب مي‌كرد و به حاكميت دموكراتيك به عنوان قدرتي از درون جامعه و نه بر فراز آن باور داشت. از طرفي نيز، با صنعت تنها تا زماني كه منجر به استثمار و از خود بيگانگي انسان نشود موافق بود.

منابع:
بانك‌جهاني. 1384. رويكرد جديد بانك جهاني به توسعه روستايي. انتشارات مركز پژوهش‌هاي برنامه‌ريزي واقتصاد كشاورزي.
بديع، برتران. 1384. توسعه سياسي. ترجمه: احمد نقيب زاده. تهران: نشر قومس.
جهانبگلو، رامين. 1386. موج چهارم. ترجمه: منصور گودرزي، چاپ پنجم:تهران، نشر ني.
حجاريان، سعيد. 1380. از شاهد قدسي تا شاهد بازاري (عرفي شدن دين در سپهر سياست). تهران: انتشارات طرح نو.
تودارو، مايكل. 1384. توسعه اقتصادي در جهان سوم. ترجمه: غلامعلي فرجادي. چاپ سيزدهم. انتشارات كوهسار.
توکویل، الكسي. 1383. تحلیل دموکراسی در آمریکا. ترجمه: رحمت الله مراغه ای، چاپ سوم: تهران، انتشارات علمی فرهنگی.
مور، بارينگتون. 1369. ريشه‌هاي اجتماعي دموكراسي و ديكتاتوري. ترجمه حسين بشيريه، چاپ اول: تهران، مركز نشر دانشگاهي.
ساعي، علي. 1386. دموكراتيزاسيون در ايران. تهران: نشر آگه.

Jefferson, Thomas. 1784. Notes on the State of Virginia, Articulates the Agrarian Ideology.

Shepherd, Andrew.2001. Sustainable Rural Development. Oxford University Press, New York.

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

2 نظر:

ناشناس گفت...

سلام
یک سؤال:
آیا این پروژه هدف خاصی را دنبال می کند؟ مثلا ً پایان نامه کارشناسی ارشد و یا دکترا؟
تا بعد

ناشناس گفت...

سلام و با تشکر از شما

خیر
پایان نامه کارشناسی ارشد من در رابطه با سنجش توسعه اجتماعی است و اگرچه از نظر مکانی در سطح دهستان و روستاهاست اما خود آن مطالب به قدری زیاد هستند که نه جایی برای طرح مطالب حاضر وجود دارد (چون حجم پایان نامه را بالا مي‌برد) و نه ربطی به عنوان پایان نامه دارند...

مطالب حاضر صرفاً از روي علاقه مطرح شدند و به‌خصوص در مورد اهمیت روستا در حالیکه روز به روز به حاشیه می رود و شهر نشینی و بحران های ناشی از آن ...
همچنین پیرامون اهمیت روستا در بعد سياسي كه مطالبي آماده كرده‌ام و هنوز منتشر نشده‌اند فكر مي‌كنم جديد یا حداقل مهجور مانده باشند...

البته چون خدمت سربازي من در كلانتري در شهر بود و شلوغي و ميزان جرم و جنايت در آن از يك طرف و بيكاري و حاشيه‌نشيني شهری از طرف ديگر از علل اصلي گرايش و علاقه من به رشته توسعه روستايي بودند.

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده