۱۳۸۶/۰۹/۳۰

«نیروی حقیقت و گیاهخواری» - ترجمه

نویسنده: کِیث اکِرز(Keith Akers)-ژانویه 1998
«تکامل روحانی انسان در مقاطعی ایجاب می‌کند که کشتن حیوانات - بخاطر رضایت جسمانی و مطامع نفسانی خود- را متوقف نماییم.» مهاتما گاندی
این ماه مصادف است با پنجاهمین سالگرد مرگ خشونت آميز پيام آور عدم خشونت - مهاتما گاندی- که در 30 ژانویه 1948در هندوستان ترور شد. [این نوشته مربوط به سال 1998 است]
جهانیان گاندی را ستوده و خواستار ادامه‌ی راه وی در راستای صلح شده اند. اما قسمت مهمی از پیام گاندی در خصوص صلح –که توسط معدودی از ستایشگران وی دریافته شد- این است:
«عدم خشونت، هم انسان و هم حیوان را در بر می گیرد.»

گیاهخوار بودن گاندی معمولا نادیده گرفته می‌ شود. و چهره‌اي که از او در نظر داریم، بیشتر عقاید و طریقه‌ی زندگی‌اش را نشان می‌دهد. لیکن به گیاهخواری وی به مثابه‌ی منبعی مستقل، هرگز پرداخته نشده‌است.
بخشی از این موضوع به گیاهخوار بودن اکثریت مردم هند [و پیروی از آیین های هندو و بودایی] بر می‌گردد.
اما گاندی -چنانکه در زندگینامه‌اش شرح می‌دهد- گیاهخواری را با انتخابی اخلاقی و آگاهانه و نه تابعیت از فرهنگ و سنن هند- برگزیده است.

او در جوانی خوردن گوشت را تجربه کرده بود، ولی در مقابل درخواست مادرش از این کار دست کشید.

گاندی بعدها در دوران دانشجویی در لندن نوشته‌ای از "هنری سالت" با عنوان "پیشنهاد گیاهخواری" را مطالعه کرد که وی را کاملا دگرگون نمود. چنانکه درزندگینامه اش می‌گوید:
«در واقع از آن زمان بود که گیاهخوار شدم!» و «ترویج گیاهخواری را نیز ماموریت خود می دانم».

گاندی اهمیت بسیاری برای حیوانات قائل بود. عدم خشونت را شامل عدم خشونت نسبت به حیوانات نیز می دانست:
« پیرو آهیمسا (عدم خشونت) از نابودی و صدمه زدن به کوچک ترین مخلوقات نیز پرهیز می‌کند.»

او گیاهخواری بود که شیر مصرف می‌کرد اما در اجتناب از مصرف گوشت ثابت قدم بود.
در سال 1931 زمانی که او در جامعه‌ي گیاهخواران لندن سخنرانی می‌کرد عنوان نمود که هرگز به گوشت لب نخواهد زد٬ ولو اینکه با مرگ مواجه شود:
«اگر کسی بگوید در صورت عدم استفاده از گوشت٬ آبگوشت یا عصاره ی گوشت خواهی مرد٬ و حتی پزشک نیز این گفته را تایید کند٬ من مرگ را ترجیح خواهم داد.»

وی پایبندی اخلاقی را عامل ضروری گیاهخواری معرفی کرد. او معتقد بود اغلب افرادی که صرفا به دلیل سلامتی گیاهخواری را انتخاب می کنند، در پایبند ماندن به این کار با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند. اما آنهایی که با دلایل اخلاقی به گیاهخواری روی می‌آورند٬ مقاومت و پایداری بیشتری از خود نشان خواهند داد.

جنبه ی دیگر گیاهخواری گاندی٬ بینش اقتصادی رادیکال وی بود. از نظر وی٬ در هر شکلی از استثمار و نابرابری اقتصادی، نوعی خشونت وجود دارد:
«اگر به دنبال پایبندی به عدم خشونت هستیم، فقر و محرومیت را حتا برای پست ترین انسانها نیز نباید بخواهیم.»

گاندی خود بسیار ساده می‌زیست، و در انجام کارهای معمولی [کار با چرخ نخ ریسی] نیز فعالیت می‌کرد و تنها دارایی ناچیزی در زمان مرگ از خود بجای گذاشت.

انسان در حال تخریب محیط زیست است و منابع زمین با ادامه ی گوشتخواری انسان نمی توانند پایدار بمانند. با این روند با اتلاف عظیم منابع طبیعی و عدم پایداری آنها مواجه خواهیم شد.

گفته می‌شود گیاهخواری به تنهایی نمی تواند مشکلات جهان را حل کند. حتا اگر روزی برسد که تمامی مردم روی زمین گیاهخوار شوند، مشکلات دیگری چون افزایش جمعیت و افزایش مصرف و ... برجاي می‌ماند! و حتا وضع گرسنگی و سوء تغذیه ممکن است وخیم تر شود! که البته حقایقی نیز در این گفته ها به چشم می خورد.

اما هر انسانی که گیاهخوار می‌شود، درواقع یک پیروزی برای تعادل و پایداری اکوسیستم رقم می خورد. چرا که این مهم به سود منابع عظیم روی زمین، آب، انرژی و ... خواهد بود. و در واقع این کار به سوءمدیریت ها و تخریب محیط زیست و منابع طبیعی پایان خواهد داد.

اگر نژاد انسان اعمال خود را با جهان بینی گاندی در این زمینه منطبق کند، هنوز هم برای پایان دادن به مشکلات زیست محیطی فرصت دارد. ما همانگونه که برای خوراک خود اهمیت قائل می‌شویم، باید برای حفظ محیط زیست و زمین نیز ارزش قائل شویم.

مشهورترین ایده‌ی گاندی، "ساتیاگراها" یا نیروی حقیقت بود که مقاومت و مبارزه در برابر قوانین نا عادلانه ی بریتانیا در هند را برای وی معنادار می کرد.

اما جوهره‌ی نیروی حقیقت در واقع رد هر نوع خشونت و استفاده از اصل"آهیمسا" یا عدم خشونت است:
« حقیقت و عدم خشونت آنچنان در هم تنیده شده‌اند که تفکیک آنها از یکدیگر غیرممکن می‌نماید»

پس چگونه کسی می تواند بدون گیاهخوار بودن مدعی عدم خشونت شود؟
اگر ما هنوز گوشت می خوریم، آیا بخشی از سیستم خشونت نسبت به حیوانات و زمین نیستیم؟
اگر ما هنوز گوشت می خوریم، آیا بی تفاوتی و بی قیدی خود را نسبت به فقرا و محرومان ثابت نمي‌كنيم؟

گاندی نسبت به روابط و رفتارهای نامناسب با افرادی که گوشت مصرف می‌کردند، هشدار می‌داد:
«اگر گیاهخواران می‌خواهند دیگران را به این امر جذب کنند، باید اهل مدارا و فروتنی باشند»

اما این گفته یقینا" به این معنا نیست که در مورد گیاهخواری سکوت پیشه کنیم:
«حقیقت، از پنهانکاری نفرت دارد. یک ساتیاگراهی (پیرو نیروی حقیقت) رازی ندارد که بخواهد از حریف و یا دشمن خود مخفی نگاه دارد!»

بسیاری از افراد تمایلی به روي آوردن به گیاهخواری برای فعالیت در جهت صلح ندارند. برخی حتا بین گیاهخواری و صلح ارتباطی نمی‌بینند. و گمان می‌کنند خشونت تنها نسبت به انسانها نکوهیده است و با صلح منافات دارد. اما این دیدگاه، خشونت نسبت به میلیاردها حیوان بی گناه در هر سال را نادیده می‌گیرد!
این طرز تفکر در اندیشه های گاندی نه تنها جای نداشته، بلکه در مقابل آن قرار می‌گیرد.
از نظر گاندی، گیاهخواری و حتا صحبت پیرامون گیاهخواری و دفاع از آن، "ضرورتی اخلاقی" شمرده می‌شود.
این درست که ما در رابطه با افرادی که گوشت مصرف می‌کنند مدارا و فروتنی از خود نشان می‌دهیم، اما به عنوان یک گیاهخوار نباید از کنار این مسئله به راحتی عبور کنیم. بلکه بایستی آرمان های خود را بطور شفاف مطرح نماییم.

نیروی حقیقت خواهان آن است که هیچ چیز نابود نشود!

********
پی نوشت:
1. کِیث اکِرز، گیاهخوار مسیحی آمریکایی و از سران اتحادیه‌ی بین‌المللی گیاهخواری و فعال در زمینه‌ی صلح، عدم خشونت و گیاهخواری است. وي نوشته‌هایی پیرامون مسیحیت دارد و بازگشت به سبک زندگی مسیح و پیروی از صلح‌دوستی و گیاهخواری وی و نزدیکانش را به مسیحیان عصر حاضر توصيه مي‌كند. – ویکیپدیا
2. نوشته‌های داخل گیومه، نقل قولهایی مستقیم از گاندی هستند.
3. متن اصلی: http://www.compassionatespirit.com/gandhi.htm
ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۹/۱۴

«بنیان اخلاقی گیاهخواری» سخنرانی گاندی در انجمن گیاهخواران لندن (ترجمه)

سخنراني مهاتما گاندي در گردهمايي انجمن گياهخواران لندن، در نوامبر 1931

آقاي رئيس، گياهخواران گرامي، دوستان

زمانی كه براي حضور در اين جلسه دعوتنامه‌اي به دستم رسيد، دوستي‌هاي قديمي و خاطرات گذشته چنان برايم تداعي شدند كه خوشحالي‌ام غير قابل وصف بود.


و به ويژه از ديدار دوباره با آقاي هنري سالت (Henry Salt) بسيار مفتخرم، چرا كه ايشان حق زيادي بر گردن من دارد. "پيشنهاد گياهخواري" (A Plea for vegetarianism) نام كتاب آقاي سالت است. من ابتدا گياهخواري را بخاطر عادت كردن به آن و از تقليد آداب و رسوم کشورم و نيز عهدي كه با مادرم بسته بودم-كه هرگز گوشت نخورم- دنبال مي‌كردم، اما او در اين كتاب به من آموخت كه چگونه اين تابوها را كنار گذارم و با پي بردن به حقيقت گياهخواري، به يك گياهخوار واقعي تبديل شوم!

وي اين"وظيفه‌ي اخلاقي"را به من آموخت كه نبايد براي گذران زندگي خود، جان حيواناتي را بگيريم كه در اصل، دوستان ما هستند. و همين امر باعث شد كه ايشان در قلب بسياري از ما جاي بگيرد.



قصد ندارم به بيان دشواري هايي كه در دوره‌ي جواني در لندن و در پايبند بودن به گياهخواري با آنها مواجه بودم بپردازم. بلكه مي خواهم شما را در انديشه‌هايي كه پيرامون گياهخواري در من پرورده شدند سهيم کنم. چهل سال پيش مي توانستم آزادانه با گياهخواران در لندن رفت و آمد كنم، آن زمان هنوز حتا يك رستوران گياهخواران را در لندن نديده بودم. پس دست به كار شدم و اين قبيل رستورانها را شناسايي كردم و توانستم با افراد گياهخوار ديدار کنم و با بسياري از ايشان روابط نزديك دوستانه برقرار كردم.

گياهخواراني را ديدم كه در اين كار مردد بودند و آنرا براي سلامتي خود خطرناك مي‌پنداشتند. نمي‌دانم بحث و گفتگو امروزه ميان شما چگونه است؛اما آنزمان به دقت به گفتگوهايي كه بين گياهخواران با يكديگر و با غير گياهخواران در ‌مي‌گرفت گوش مي‌دادم. گفتگويي بين دكتر دنسمور(Densmore) و دكتر آلينسون (Allinson) را خوب به خاطر مي‌آورم! آنها تنها در مورد غذاها، سلامتي و بيماري صحبت مي كردند! پي بردم افرادي كه به گياهخواري روي مي‌آورند نيز به علت سلامتي خود و در واقع گريز از برخي بيماريها دست به اين اقدام مي‌زنند. عده‌اي از ايشان نيز به خاطر ترديد در سلامتي خود پس از چندي دست از اين كار مي‌كشيدند. 

پی بردم که انسان براي پايبند ماندن به گياهخواري، نياز به يك اصل و بنيان اخلاقي دارد. و اين برايم يك يافته‌ي مهم در راه جستجوي حقيقت بود. در سالهاي اوليه فهميدم انسان بر مبناي خودخواهي، نمي‌تواند حركت كند و راه تكامل را بپيمايد. آنچه مورد نياز است، غايتي بر اساس دوست داشتن ديگران است.
 


دریافتم كه سلامتي مختص گياهخواران نیست و بسياري از غير گياهخواران بودند كه در سلامتي زندگي مي‌كردند. نيز چندين فرد گياهخوار را ديدم كه به‌علت چاقي-در اثر مصرف زياد حبوبات- و از دست دادن سلامتي خود، نمي‌توانستند گياهخوار باقي بمانند.


انسان بايد به اندازه‌اي غذا بخورد كه مورد نياز بدن وي است و نه بيشتر! ما به راحتي و به خاطر وسوسه‌ي ذائقه‌ي خود، به کشتار حيوانات روی می آوریم! اگر غذاي لذيذي باشد، توانايي چشم‌پوشي از آنرا نداريم، در حاليكه‌ به مقدار مصرف كم هم قانع نمي‌شويم! اما از اهميت سلامتي نمي توان به راحتي گذشت و اين يك عامل محدود كننده است، چرا كه براي حفظ سلامتي ناگزير به كم كردن وعده‌هاي غذايي يا مقدار غذا هستيم. بايد ميانه‌رو بود و هميشه از بين بد و بدتر، بد را انتخاب كرد و جانب چيزي را گرفت كه ضرر كمتري دارد.


وقتي دوستانم را به غذا خوردن دعوت مي‌كردم، هرگز آنها را به خوردن چيزي كه دوست نداشتند بخورند، مجبور نمي‌نمودم. بر عكس، مي‌گفتم اگر چيزي را دوست نداريد به آن لب نزنيد. مي‌خواهم توجه شما را به نكته‌اي جلب كنم و آن اين است كه اگر گياهخواران قصد دارند ديگران را به سوي گياهخواري سوق دهند، بايستي اهل مدارا و فروتنی باشند. ما بايستي حس اخلاقي و نيروي معنوي مردم را بكار گيريم و از اين طريق آنها را جذب نمایيم.


اگر فرد گياهخواري بيمار شود و دكتر نسخه‌اي تجويز نمايد كه وي مجبور شود حتا عصاره‌ي گوشت یا آبگوشت را بخورد، من وي را يك گياهخوار نمی دانم! يك گياهخوار ساخته‌ي شرايط سخت است، اما چرا؟ چون اين كار باعث پروردن روح او مي‌شود و نه جسم او؛ ارزش انسان چيزي بيش از جسم اوست و در اصل انسانيت يك فرد توسط روح وي مشخص مي‌شود و نه جسمش.


گياهخواران بايد به اين مبناي اخلاقي مهم توجه كنند كه انسان به عنوان يك حيوان گوشتخوار پا به زمين نمي‌گذارد. بلكه بايستي از گياهان روي اين كره‌ي خاكي براي ادامه زندگي خود بهره جويد.


مي‌دانم، ما همه خطا و اشتباه مي‌كنيم. اگر مي‌توانستم، خوردن شير را نيز كنار مي‌گذاشتم، اما پيشتر اين كار را امتحان كرده و ناموفق بوده‌ام! من پس از يك بيماري مهلك، ‌فقط بوسيله‌ي شير بود كه توانستم سلامتي خود را بازيابم. و اين تراژدي زندگي من است! اما زيربناي گياهخوار بودن من فيزيكي-مادي نيست بلكه اخلاقي-معنوي است.

اگر كسي به من بگويد كه بدون مصرف گوشت، يا حتا عصاره‌ي گوشت زنده نخواهي ماند-و حتا پزشك نيز اين امر را تاييد كند- من مرگ را ترجيح خواهم داد. چرا كه گياهخوار بودن من بر اين باور استوار است. و خيلي دوست دارم همه‌ي ما كه خود را گياهخوار مي‌ناميم، چنين باوري داشته باشيم.


هزاران انسان غير گياهخوار بوده‌اند كه بر اين وضع –مصرف گوشت- باقي نمانده‌اند. بايد يك دليل صريح و قانع كننده براي تبديل شيوه‌ي زندگي خود و روي آوردن به گياهخواري داشته باشيم. نه اينكه از آداب و رسوم جامعه تبعيت كنيم؛ حتا اگر اين تغيير ما (كنار گذاشتن گوشت از سبد غذايي)، نزديك‌ترين و عزيز‌ترين ها را از ما برنجاند. مگر نبايد براي برپايي يك اصل اخلاقي در جهان ازخود گذشتگي نشان داد و راه رنج را بر خود هموار کرد؟

بنابراين براي داشتن يك جامعه گياهخوار و اعلام چنين وضعي، زيربناي اخلاقي در گياهخواري يك اصل  است و در واقع بايد اينچنين باشد.

نمي‌خواهم – آنچنان كه ديده‌ام- بگويم گياهخواران سالم‌تر از ديگران بوده و يا لذت بيشتري از زندگي مي‌برند! من به كشوري تعلق دارم كه گياهخواري در آن بيشتر به ارث برده مي شود، يا افراد آنرا از روي عادت و يا ضروت پي‌ مي‌گيرند، بدون اينكه به معنا و مفهوم آن توجه کنند!

پس نمي‌توانم براي بردباري، شجاعت و مقاومت در برابر بيماري‌ها -در افراد گياهخوار-گواه باشم؛ سلامتي يا بيماري مواردي شخصي و تابع اصول بهداشت هستند.


باري، حرف من اين است كه گياهخواران نبايد بر نتايج فيزيكي گياهخواري همچون سلامتي تكيه و تاكيد كنند، بلكه مهم بعد اخلاقي اين كار است. ما در بسياري موارد با حيوانات نقاط مشتركي داريم. و البته تفاوتهاي بين انسان و حيوانات انکار ناشدنی هستند. براي مثال، گاو حيواني است كه مي توانيم آنرا نيز گياهخوار بناميم. اما بايستي بين گياهخواري اين حيوان با گياهخواري خود تمايز و تفاوت زيادي قائل شويم كه آنرا مي‌توان در مبناي اخلاقي گياهخواري انسان خلاصه نمود.

آنچه از تجارب شخصي و بلكه از هزاران دوست و آشنا مي‌توانم بگويم، رضايت دروني آنها از گياهخوار بودنشان و پايبندي به آن است، كه در نتيجه‌ي همين مباني اخلاقي به آن رسيده‌اند.


و در پايان از حضور شما كه باعث شد ديدار رو در رويي با گياهخواران داشته باشم، سپاسگزاري مي‌كنم. چهره‌هاي انجمن گياهخواران لندن از چهل سال پيش تاكنون تغيير كرده و تنها اندك افرادي چون آقاي سالت در طول اين چهل سال در اين انجمن ماندگار بوده‌است.

منبع انگلیسی (متن اصلی):

The Moral Basis of Vegetarianism
By Mohandas Karamchand (Mahatma) Gandhi
ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۷/۰۱

«دك شده»

 


"دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد"
حافظ



 ***



دلبر برفت و دلشده ي خويش دَك نمود 
هم زخم زد به سينه و هم پر نمك نمود


"گفتم مگر به گريه دلش مهربان كنم"
آه... اشك پاك، دامن او غرق لَك نمود


روزي كه سر زد او به وبِ زندگي من
با يك كليكِ چشم، مرا زود هَك نمود!


من ساده، صادقانه، فقط  گفتم عاشقم
او با يقين، به حرف دلم نيز شك نمود


***


اين عشق سرد و گرم چشيده، چه همزمان
سوزاند يك دل و دل ديگر خنك نمود ...



 

ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۶/۲۵

«قواعد گياهخواري!»


بدانيم چه مي‌خوريم- عكس از امیر (فلیکر)


در مورد گیاهخواری و در واقع احترام به حق حیات حیوانها و جلوگیری از زجر و شکنجه ی آنها برای مطامع شخصی-شکمی خود بیشتر بدانیم :


چرا بكشيم براي خوراک - جفري ال راد


فوايد گياهخواري - صادق هدايت


800 گیاه خوار مشهور جهان - وب سایت با عکس و مشخصات


وبسايت گياهخواران ايران


انجمن حمایت از حیوانات


سایت گیاهخواری


در مورد چند نوع غذای گیاهی (بدون گوشت) و ارزش غذایی ادامه مطلب را ملاحظه نمائید:


 


ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۶/۱۵

«سکوت»

بر همان پاشنه این درب قدیمی چرخید
و به این خانه ی ویرانه نسیمی نوزید...
و سکوت است و سکوت است و سکوت است و سکوت
«بعد از این بر وطن و بوم و برش باید ر..» (1)
مار در مار شده پا به سر این ضحاک
کاوه ای کو و درفشی که بر آن می شورید؟
کودکی خنده زنان گفت که "سلطان لخت است" (۲)
نیست معلوم، به ما یا که به سلطان خندید!
آری "از ماست که بر ماست" از این دست که هست...
بت شکستیم و مترسک سر جایش روئید
باد ما را نبرد، بید نباید بودن
و بدانیم به هر ساز نشاید رقصید
***



راه دشوار و درازی ست به تو : آزادی (3)
روم آهسته و پیوسته و با عشق و امید...

-------------------
1.
«بعد از این بر وطن و بوم و برش باید ر..
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید ر..
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است
به چنین ملت و روح پدرش باید ر..»
از شهید میرزاده عشقی
2.
لباس جدید پادشاه (پادشاه لخت است) از : هانس کریستین اندرسن
3.
راه دشوار آزادی (the long walk to freedom) : نوشته نلسون ماندلا

ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۵/۲۹

«دموكراسي»

دموكراسي



 از: نيك‌آهنگ كوثر


دموكراسي


مقدمه
آيا انسان به قيّم نياز دارد؟
ديكتاتوري
دموكراسي
مردم لايق حكومت خود هستند
حقوق بشر
توسعه سياسي


 


ادامه در ادامه مطلب...


 


 


 


ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۴/۲۱

«10»*


1.
"و این منم زنی تنها/ در آستانه ی فصلی سرد..."
2.
"آن داغ ننگ خورده که می خندید
بر طعنه های بیهده من بودم
گفتم که بانگ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که زن بودم"


----------
3.
"در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرد، مرده است روان
به هیچ مبحث و دیباچه‌ای قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانه‌ هستی
که ساخت خانه‌ بی پای بست و بی بنیان؟
همیشه دختر امروز مادر فرداست
ز مادر است میسر بزرگی پسران"
4.
"ای زن، چه دلفریب و چه زیبایی
گویی گل شکفته ی دنیایی
گل گفتمت زگفته خجل ماندم
گل را کجاست چون تو دلارایی؟
گر نوبهار، غنچه و گل زاید
ای زن،‌ تو نوبهار همی زایی
زینت فزای مجمع تو، امروز
هر سو  زنی است شهره به دانایی"
5.
"وخدا زن را از پهلوي چپ مرد آفريد
نه از سر او، تا فرمانرواي او باشد
نه از پاي او، كه لگد كوب اميال او باشد
بلكه از پهلوي او، تا "برابر" با او باشد
از زیر بازوی او، تا مورد حمایتش باشد
از نزديكترين نقطه به قلب او، تا محبوب و معشوق او باشد"

۶.
"شاید حسد به خاطر حوّا دلیل بود
ابلیس اگر كه سجده به آدم روا نداشت"
7.
مسئله، خرید و فروش نیست- خرده یا عمده-
که عشق است و یکی شدن...
8.
"گاندی-روح بزرگ-روش نافرمانی مدنی و غلبه نیکی بر بدی را مدیون همسر خود-کاستوربای- می داند؛ آن زمان که بهانه گیر و سلطه جو بوده و کاستوربای با محبت خود بر او غلبه می کرده است."
9.
"هرچند که یوسفی، زلیخا نشوم
مجنون هم اگر شوی تو، لیلا نشوم
یکبار، تو یکبار فقط آدم شو
نامردم اگر دوباره حوا نشوم"


----------
10.
"چه ساده می‌گذرد از كنار رویایم
همین زنی كه به هر شكل، بهترین غزل است"...



----------


* فیلمی است از عباس کیارستمی


( ۱و۲. فروغ فرخزاد- ۳. پروین اعتصامی- ۴. سیمین بهبهانی- ۵. هنری متیو- ۶. حسین منزوی- ۷. خودم- ۸. راه عشق(داستان تحول روحی مهاتما گاندی) ایکنات ایسواران (نقل به مضمون)- ۹. مهدی جهاندار- ۱۰. محمد سعید میرزایی )


 

ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۴/۱۸

«هشتمین سالروز»


 



(به یاد عزت ابراهیم نژاد که در دانشگاه سلاخی شد، اکبر محمدی که با مرگش در زندان به آزادی ابدی رسید، احمد باطبی که هنوز در بند با مرگ دست و پنجه نرم می کند و بسیاری دیگر ...)

ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۳/۳۰

«مرد و درد»

 

شهر خالي‌ست ز عشاق  بود كز طرفي


مردي  از خويش  برون آيد و كاري  بكند


حافظ


 



به مناسبت 29 خرداد، سي امين سالگرد درگذشت دكتر علي شريعتي




«انسان گرفتار چهار زندان بزرگ است :‌ طبيعت ، تاريخ ،‌جامعه و خويشتن ؛ از سه زندان اول با علم مي‌توان آزاد شد ، اما از زندان آخر – زندان خويشتن- با علم نمي توان . با عشق، تنها با عشق مي‌توان از زندان چهارم آزاد شد. با ايثار را فهميدن و با به اخلاص رسيدن... »


 


«اگر ديگران شكم فربه كردند كه در خشتك خويش نمي‌گنجند، من عشق پروردم كه در خويشتن خويش نمي‌گنجم...! »


 



 



ادامه مطلب

۱۳۸۶/۰۳/۲۹

«نوزاد»




                 


 "هر نوزادي كه به دنيا مي آيد


                          با خود يك پيام مي آورد :


                                      خداوند هنوز از انسان نااميد نشده است"


(تاگور - شاعر هندي)


                                                                              

ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده