«شخص پادشاه از مسئولیت مبراست و وزرای دولت در هر گونه امور، مسئول مجلسین هستند.»
مجلس پس از چندی، سلطنت را از خاندان قاجار به پهلوی منتقل کرد. سلسلهی پهلوی با رضاشاه آغاز کرد و با سقوط فرزندش محمدرضا شاه در سال 1357، دفتر قانون اساسی مشروطه نیز بسته شد. اما مصدق فردی بود که ایستادگی او بر سر مشروطیت و قانون اساسی مشروطه، با دو پادشاه پهلوی به چالشهایی تاریخی انجامید.
قانون اساسی؛ مصدق و رضاشاه
مصدق از رضاخان رئیسالوزرا حمایت میکرد و اقدامات او در جهت امنیت و رفاه مردم را میستود. اما با پادشاه شدن او مخالف بود. در جلسهی مجلس در 9 آبان 1304 به قصد تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، مصدق طرفدار حکومت مشروطه، مخالفت خود را با دو مورد ابراز نمود:
1- تغییر قانون اساسی: «قانون اساسی یک اصولی را داراست و یک معروفیتی را پیدا کرده است که این معروفیت را بنده گمان نمیکنم در هر موقعی برای هر قانونی پیدا شود... که حتیالمقدور تا یک قضیهی حیاتی و مماتی پیدا نشود نبایستی تغییر داد. مگر با بودن یک شرایطی که لازم برای تغییر قانون اساسی است.»
2- تغییر سلطنت: «خوب اگر شما میخواهید که رئیسالوزرا شاه بشود با مسئولیت، این ارتجاع و استبداد است و در دنیا هیچ سابقه ندارد که در مملکت مشروطه پادشاه مسئول باشد. و اگر شاه بشوند بدون مسئولیت، این خیانت به مملکت است؛ برای اینکه یک شخص محترم و یک وجود مؤثری که امروز این امنیت و آسایش را برای ما درست کرده و این صورت را امروز به مملکت داده است برود بیاثر شود... من در این مملکت همچو کسی سراغ ندارم.» [2]
قانون اساسی؛ مصدق و محمدرضاشاه
نزاع مصدق و محمدرضاشاه در چندین جا نمود یافت. یکی حمله به منزل مصدق و تهدید جانی او در اسفند 1331 که منجر به اختلاف دربار و دولت و سپس تشکیل کمیتهی هشت نفری رفع اختلاف شد و در نهایت قرار بر آن گردید که شاه سلطنت کند و نه حکومت.
دیگر بار، مصدق از شاه وزارت جنگ را خواست. قانون اساسی، شاه را فرماندهی کل ارتش ایران قرار میداد؛ اما در عین حال وی را موظف به مشورت با دولت برگزیده میکرد. شاه نپذیرفت و مصدق بلافاصله در 26 تیر 1331استعفا کرد اما بعد از چهار روز با اعتصاب گستردهی مردم به سمت خود بازگشت.
این اختلاف، بار دیگر و در کشاکش کودتای 28 مرداد به اوج خود رسید. مصدق با برگزاری رفراندوم و به دست آوردن اکثریت مطلق آرا، مجلس را منحل کرد. در 22 مرداد، شاه فرمان عزل دکتر مصدق و فرمان انتصاب زاهدی را امضا کرد، در حالیکه شاه رأساً حق عزل و نصب وزیران را ندارد؛ اما در غیاب (انحلال) مجلس تکلیف چیست؟
1- این فرمان، از جهاتی مخدوش است و ظن سفید مهر دادن شاه و تغییر در تاریخ آن و مشکوک بودن نحوه ابلاغ فرمان عزل میرود.
2- مخالفان دکتر مصدق رفراندمی را که او برگزار کرد را خلاف قانون اساسی میدانند. نتیجه آن رفراندم هم انحلال مجلس بود، بنابراین، به نظر مخالفان دکتر مصدق، مجلس منحل نشده بود و وجود داشت. استعفای 50 نمایندهی طرفدار مصدق نیز مجلس را از رسمیت نمیانداخت چرا که تا 15 روز، این استعفا قانونی به حساب نمیآمد. پس از نظر مخالفان مصدق، فرمان عزل در زمان غیبت مجلس صادر نشده بود. شاه، خود در در ۲٨ آذر ۱٣٣۲ فرمان انحلال مجلسین شورای ملی و سنا را صادر کرد؛ پس وجود مجلس را تایید میکرده است؛ و مصدق در 25 مرداد مجلس را منحل کرده در حالیکه فرمان عزل 3 روز قبل از آن صادر شده بود. [3]
اصل ۴۴ متمم قانون اساسی مشروطه [1]
قانون اساسی مشروطه ایران در دوران چهار پادشاه تجربه شد. هیچیک از آنها
نتوانستند با آن کنار آیند و به سلطنت بسنده کنند و در امور حکومتی وارد
نشوند. و همگی یک واقعیت را ثابت کردند که در ایران، در یک زمان نمیتوان "دموکراسی"
و "شاه" را با هم داشت. پس از اینکه محمدعلیشاه قاجار، مشروطیت و انتقال
قدرت از شاه به مجلس را تحمل نکرد و با توپ و تانک کار آنرا یکسره کرد
(اگر چه در نهایت تاج و تخت خود را بر سر این کار گذاشت و با مقاومت مردم،
از پادشاهی برکنار و به روسیه تبعید شد) فرزندش احمدشاهِ در فرنگ نشسته بارها فرمان به عزل و نصب نخست وزیران داد و در نهایت حکم به عزل رضا پهلوی رئیسالوزرا داد که با مقاومت مجلس روبرو شد.
مجلس پس از چندی، سلطنت را از خاندان قاجار به پهلوی منتقل کرد. سلسلهی پهلوی با رضاشاه آغاز کرد و با سقوط فرزندش محمدرضا شاه در سال 1357، دفتر قانون اساسی مشروطه نیز بسته شد. اما مصدق فردی بود که ایستادگی او بر سر مشروطیت و قانون اساسی مشروطه، با دو پادشاه پهلوی به چالشهایی تاریخی انجامید.
قانون اساسی؛ مصدق و رضاشاه
مصدق از رضاخان رئیسالوزرا حمایت میکرد و اقدامات او در جهت امنیت و رفاه مردم را میستود. اما با پادشاه شدن او مخالف بود. در جلسهی مجلس در 9 آبان 1304 به قصد تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، مصدق طرفدار حکومت مشروطه، مخالفت خود را با دو مورد ابراز نمود:
1- تغییر قانون اساسی: «قانون اساسی یک اصولی را داراست و یک معروفیتی را پیدا کرده است که این معروفیت را بنده گمان نمیکنم در هر موقعی برای هر قانونی پیدا شود... که حتیالمقدور تا یک قضیهی حیاتی و مماتی پیدا نشود نبایستی تغییر داد. مگر با بودن یک شرایطی که لازم برای تغییر قانون اساسی است.»
2- تغییر سلطنت: «خوب اگر شما میخواهید که رئیسالوزرا شاه بشود با مسئولیت، این ارتجاع و استبداد است و در دنیا هیچ سابقه ندارد که در مملکت مشروطه پادشاه مسئول باشد. و اگر شاه بشوند بدون مسئولیت، این خیانت به مملکت است؛ برای اینکه یک شخص محترم و یک وجود مؤثری که امروز این امنیت و آسایش را برای ما درست کرده و این صورت را امروز به مملکت داده است برود بیاثر شود... من در این مملکت همچو کسی سراغ ندارم.» [2]
قانون اساسی؛ مصدق و محمدرضاشاه
نزاع مصدق و محمدرضاشاه در چندین جا نمود یافت. یکی حمله به منزل مصدق و تهدید جانی او در اسفند 1331 که منجر به اختلاف دربار و دولت و سپس تشکیل کمیتهی هشت نفری رفع اختلاف شد و در نهایت قرار بر آن گردید که شاه سلطنت کند و نه حکومت.
دیگر بار، مصدق از شاه وزارت جنگ را خواست. قانون اساسی، شاه را فرماندهی کل ارتش ایران قرار میداد؛ اما در عین حال وی را موظف به مشورت با دولت برگزیده میکرد. شاه نپذیرفت و مصدق بلافاصله در 26 تیر 1331استعفا کرد اما بعد از چهار روز با اعتصاب گستردهی مردم به سمت خود بازگشت.
این اختلاف، بار دیگر و در کشاکش کودتای 28 مرداد به اوج خود رسید. مصدق با برگزاری رفراندوم و به دست آوردن اکثریت مطلق آرا، مجلس را منحل کرد. در 22 مرداد، شاه فرمان عزل دکتر مصدق و فرمان انتصاب زاهدی را امضا کرد، در حالیکه شاه رأساً حق عزل و نصب وزیران را ندارد؛ اما در غیاب (انحلال) مجلس تکلیف چیست؟
1- این فرمان، از جهاتی مخدوش است و ظن سفید مهر دادن شاه و تغییر در تاریخ آن و مشکوک بودن نحوه ابلاغ فرمان عزل میرود.
2- مخالفان دکتر مصدق رفراندمی را که او برگزار کرد را خلاف قانون اساسی میدانند. نتیجه آن رفراندم هم انحلال مجلس بود، بنابراین، به نظر مخالفان دکتر مصدق، مجلس منحل نشده بود و وجود داشت. استعفای 50 نمایندهی طرفدار مصدق نیز مجلس را از رسمیت نمیانداخت چرا که تا 15 روز، این استعفا قانونی به حساب نمیآمد. پس از نظر مخالفان مصدق، فرمان عزل در زمان غیبت مجلس صادر نشده بود. شاه، خود در در ۲٨ آذر ۱٣٣۲ فرمان انحلال مجلسین شورای ملی و سنا را صادر کرد؛ پس وجود مجلس را تایید میکرده است؛ و مصدق در 25 مرداد مجلس را منحل کرده در حالیکه فرمان عزل 3 روز قبل از آن صادر شده بود. [3]
کینزر در "همهی مردان شاه" مینویسد پس از استعفای مصدق در تیرماه 1331 و
اعتصاب گستردهی مردم در سراسر کشور که شاه را مجبور به پذیرش نخست وزیری
او میکرد، محبوبیت مصدق به اندازهای بود که میتوانست قانون اساسی را
به جمهوری تغییر دهد و خود، بدون دردسر رئیسجمهور شود. اما او بلافاصله پس از
بازگشت به سمت نخستوزیری، پشت یک جلد قرآن -که برای شاه سابق فرستاد- سوگند یاد کرد که به قانون
اساسی و سلطنت محمدرضاشاه وفادار بماند و تا آخر هم بر حرف خود ایستاد.
مصدق یک مشروطهخواه تمام عیار بود و سرانجام به نوعی قربانی همین مشروطه شد. او چند روز مانده به کودتا، مجبور به پنهان کردن حکم عزل خود گردید که با هجوم نیروهای نظامی و اراذل و اوباش به منزلش در روز کودتا، درون گاوصندوق او یافت شد. در حالی که دکتر حسین فاطمی، وزیرخارجهی دولت او یک جمهوریخواه بود و چالش دربار و دولت را به خوبی درک میکرد و از این رو خواستار برچیده شدن نظام سلطنتی و جایگزینی آن با نظام جمهوری بود و جان خود را بر سر همین دیدگاهش گذاشت.
(ادامه دارد)
-----------------------------
منابع برای مطالعهی بیشتر
1. قانون اساسي مشروطه ۵۱ اصل داشت كه تقريباً تمامي اين اصول صرفاً
مربوط به نحوه تشكيل مجلس شوراي ملي و مجلس سنا است. متمم قانون اساسي به
فاصله كمتر از يك سال بعد از تصويب قانون اساسي به تصويب رسيد و شامل ۱۰۷
اصل و يك اصل الحاقي در خصوص نحوه تجديد نظر در قانون اساسي است. برای
اطلاعات بیشتر در مورد قانون اساسی مشروطه قانون اساسی نگاه کنید به:
متن کامل قانون اساسی مشروطه و متمم آن، وبلاگ روزنامک
توضیحی دربارهی قانون اساسي مشروطه و متمم آن، روزنامه شرق، 10/2/1385
متن کامل قانون اساسی مشروطه و متمم آن، وبلاگ روزنامک
توضیحی دربارهی قانون اساسي مشروطه و متمم آن، روزنامه شرق، 10/2/1385
2. نطق دکتر مصدق در 19 آبان 1304 در مجلس شورای ملی
3. برگرفته از مقالهی پژوهشگرانهي: قانونی بودن یا نبودن فرمان عزل دکتر مصدق، عباس توفیق، فصلنامه رهآورد
3. برگرفته از مقالهی پژوهشگرانهي: قانونی بودن یا نبودن فرمان عزل دکتر مصدق، عباس توفیق، فصلنامه رهآورد
4. همهی مردان شاه، استیفن کینزر، برگردان: لطفاله میثمی، نشر صمدیه، 1383.
(منتشر شده در وبسایت نیمنما)
(منتشر شده در وبسایت نیمنما)
0 نظر:
ارسال یک نظر