۱۳۸۸/۰۳/۰۸

نگاهي به ميرحسين موسوي؛ البته بدون عينك سبز رنگ!

پرده‌ي اول

عباس عبدي: پرسشم از آقاي موسوي هم اين است كه من تا قبل از 84 مي فهمم چرا ايشان نيامدند. حتي در 84 را هم مي فهمم. اما اين دفعه را نمي فهمم که چرا الآن وارد صحنه شدند؟ چون وضعيت موجود هيچ ربطي به الآن ندارد و تابستان يا پارسال هم مي‌شد فهميد اين وضعيت وجود دارد.

مصاحبه كننده‌ي سايت تدبیر: اما ايشان براي موثر بودن مي‌بايست همين الآن وارد عرصه مي شدند و زودتر از آن مي توانست حجم زيادي از تخريب‌ها را به دنبال داشته باشد.
مصاحبه‌ي سايت تدبير با عباس عبدي، به نقل از وبسايت آينده
پرده‌ي دوم

ميرحسين موسوي: اينجانب در بيانيه اعلام نامزدي خود از فعالان سياسي درخواست کرده‌ بودم که حتي اگر در معرض توهين قرار گرفتم نسبت به اين امر واکنشي نشان ندهند. اينجانب به عنوان کسي که مخاطب نامه آن خانم محترم [فاطمه رجبي] بوده‌ام به جز اطلاع ناصحيحي که در مورد محل منزل مسکوني‌ام به ايشان داده‌اند مابقي اين نوشته را نظري در ميان نظرات يافتم که يک نامزد انتخابات رياست جمهوري بايد طاقت شنيدنش را داشته باشد.
واکنش میر حسین موسوی به طنزی در باره فاطمه رجبی و پاسخ ابراهیم نبوی-سايت كلمه
پرده‌ي سوم

نماینده انجمن اسلامی دانشگاه بابل: «"علت سكوت در برابر اعدام بیش از ۴۸۰۰ زندانی سیاسی در سال ۶۷"؛ "بیست سال سکوت کردید"؛ "نظر شما در مورد اصلاح قانون اساسی"؛ "آيا مي‌پذيريد كه حقوق مسلم ملت ایران قربانی دیپلماسی پرهزینه بر سر داشتن یک حق انرژی هسته ای شود؟"؛ "تحقق وعده‌ي جمع‌آوري گشت‌هاي ارشاد"؛ "شما سه هفته است که به درخواست ملاقات اعضای شورای مرکزی طیف علامه دفتر تحکیم وحدت پاسخی ندادید". ما از شما ۶ سوال صریح و شفاف پرسیدیم و از شما ۶ جواب صریح و شفاف می‌خواهیم. از اینکه صحبت های من به درازا کشید و شما تحمل کردید تشکر می کنم.»


موسوی در حالیکه از پاسخ دادن به سوال های نماینده انجمن اسلامی بابل طفره رفت، با لحنی آکنده از خشم اعلام کرد که این ۶ سوال بیش تر شبیه یک بیانیه است تا مطالبات... در انتهای این مراسم میرحسین موسوی به جای پاسخ دادن به سوالاتی که نماینده انجمن اسلامی صنعتی بابل مطرح کرده بود، از پاسخ گویی طفره رفت و در حالی که دانشجویان فریاد می زدند “میرحسین، ۶۷ ، جواب بده” سالن را ترک کرد.
خبرنامه‌ی امیرکبیر
پرده‌ي چهارم
داخل تاكسي؛ دختر جواني با مانتوي سبز رنگ بحث انتخابات را پيش مي‌كشد و با شور و حرارت، ميرحسين موسوي را تبليغ مي‌كند. در حالي كه به صحبت‌هايش گوش مي‌دهم بيرون را نگاه مي‌كنم. ديوارها را مي‌بينم و شعارهاي تبليغاتي را. نوشته: «اميرحسين موسوي، بهترين گزينه براي نه به دولت 9». فكر مي‌كنم «اميرحسين» را اشتباه ديده‌ام، يا نويسنده‌ي شعار اشتباه كرده است. جلوتر اما همين شعار تكرار مي‌شود و تكرار مي‌شود. در اين زمان صحبت‌هاي دختر جوان به دوران نخست وزيري ميرحسين موسوي و دفاع از آن مي‌رسد كه راننده‌ي تاكسي صحبتش را قطع مي‌كند و با كنايه مي‌گويد شما كه اصلاً آن زمان به دنيا نيامده بوديد...


نقد و نظر
دوستي خواست در مورد ميرحسين موسوي توضيح بدهم كه چرا او را اصلاح طلب نمي‌دانم. به چند مورد اشاره كردم و قول دادم كه چند لينك و نوشته‌ي مرتبط با ميرحسين را با ايميل برايش بفرستم. ديدم بد نيست آن ايميل را مرتب كنم و آن را به همراه مطالبي ديگر در مورد شخص ميرحسين موسوي در قالب يك نوشته بگنجانم. به خصوص اينكه برخي، ميرحسين را «آن‌گونه كه هست» نشان نمي‌دهند و نه تنها دست به بزرگنمايي مي‌زنند، بل كه حقيقت را وارونه نمايش مي‌دهند تا اينكه احمدي‌نژاد رييس جمهور نشود! در حالي كه اين خود نقض غرضي بزرگ است.

در پرده‌ي دوم ديديم كه ميرحسين موسوي مي‌خواهد از خود چهره‌اي به نمايش بگذارد كه مخالف خود را تحمل مي‌كند. اما اينجا مخالف "فاطمه رجبي" است. آيا ميرحسين، مخالفان خود از جنس ديگر را هم تحمل مي‌كند؟ پرده‌ي سوم نشان مي‌دهد كه خير. او تنها مخالفان دست‌چين شده را تحمل مي‌كند. او مخالفاني را تحمل مي‌كند و حتا نقد و نظر آنها را در وبسايت "كلمه" منتشر مي‌كند كه به گفته‌ي ابراهيم نبوي، نقد آنها بر ميرحسين تنها به سود وي خواهد بود! يا زماني كه دانشجوي بسيجي درخواست تريبون مي‌كند، مي‌گويد: «به او تریبون بدهید و بگذارید صحبتش را بکند».

اما «وقتی سوال نماینده انجمن درباره کشتار ۶۷ بیان می‌شد، صدای بلندگوها را به شدت کم کردند. نماینده انجمن اسلامی سه بار رو به میر حسین کرد و از او پرسید اجازه می دهید تا سوالاتم را ادامه دهم که هر سه بار میرحسین سرش را به پایین انداخت و حرفی نزد» و «در حالیکه از پاسخ دادن به سوال های نماینده انجمن اسلامی بابل طفره رفت، با لحنی آکنده از خشم اعلام کرد که این ۶ سوال بیش تر شبیه یک بیانیه است تا مطالبات».سپس «به جای پاسخ دادن به سوالاتی که نماینده انجمن اسلامی صنعتی بابل مطرح کرده بود، از پاسخ گویی طفره رفت و سالن را ترک کرد»!!

اكنون علت هراس گزارشگر سايت تدبير در پرده‌ي اول مشخص مي‌شود؛ آنجا كه مي‌گويد: «ايشان براي موثر بودن مي‌بايست همين الآن وارد عرصه مي شدند و زودتر از آن مي توانست حجم زيادي از تخريب‌ها را به دنبال داشته باشد.»






جمع‌بندي؛ چرا به ميرحسين موسوي رأي نمي‌دهم؟
كارنامه‌ي گذشته‌ي ميرحسين موسوي در دولتش را در اين جمع‌بندي نمي آورم كه خود نيازمند بحث جداگانه‌اي است. اما از مرور گفته‌ها و نوشته‌هاي اخير و نقد و نظرها پيرامون او و ديدگاه‌هايش به اين چند گزاره اشاره مي‌كنم:
1. آرمان موسوی بازگشت به دهه‌ی 1360 و "اسلام ناب محمدي" است و این را هنوز در سخنانش تأکید می‌کند.
2. موسوی همچنان مرید دربست "امام خمینی" است و به همين دليل با هر رويكردي كه با رويكرد وي مغاير باشد مخالف است؛ چرا كه "هر چه آن خسرو كند شيرين كند..."!
3. موسوی در زمان نخست وزيري‌اش در مقابل قتل عام زندانيان 1367 سکوت کرد و همچنان سكوت مي‌كند؛ سکوتی که يا علامت رضاست و يا نشانه‌ي ترس و ناتواني و يا نشانه‌ي عدم اطلاع كه براي يك نخست وزير يا رييس جمهور عذر بدتر از گناه است!
4. موسوي ابتداي انقلاب از ضرورت انقلاب فرهنگي گفت و خود به عضويت اين شورا – كه منجر به بسته شدن و سپس تصفيه‌ي شديد استادان دانشگاه‌هاي كشور شد- درآمد. موسوي هم اكنون نيز عضو "شوراي عالي انقلاب فرهنگي" است كه بر انتشار و سانسور كتاب‌ها طبق آئين‌نامه‌هاي انقلابي اقدام مي‌كند!
5. موسوي با اصلاح قانون اساسي مخالف است چرا كه مرادش آن را امضا كرده است؛ يعني قانون اساسي كنوني را چيزي در حد وحي منزل مي‌داند.
6. موسوي 20 سال سكوت كرده و دم بر نياورده است. وي در پاسخ به دانشجويي كه از او در اين مورد پرسيد، گفت «من 20 سال سكوت نكردم و با توقيف فله‌اي مطبوعات مخالفت كردم». بايد به جناب آقاي موسوي بابت اين اقدام خسته نباشيد گفت. واقعاً زحمت فراواني را در اين مدت متقبل شده‌اند!
7. موسوی باطناً به اصالت دولت و اقتصاد بسته و دولتی و به تعبير خودش اقتصاد اسلامي اعتقاد دارد.
8. موسوی یک احمدی نژاد با شخصيت، صادق‌تر، با ظاهر مرتب و ادبيات بهتر است. به بيان ديگر، احمدي‌نژاد نسخه‌ي بدل ميرحسين موسوي است.
9. موسوی اگر چه مستقل‌تر و با اراده‌تر از خاتمي به نظر مي‌رسد، اما از منظر ترس و هراس از اقتدارگرايان -كه در گفتار و رفتارش كاملاً مشهود است - پهلو به پهلوي خاتمي مي‌زند و از اين نظر يك ملاحظه‌كار و محافظه‌كار است كه پا جاي پاي خاتمي خواهد گذاشت!
10. موسوی مطیع ولایت فقیه است. پس با رأی من معامله می کند و همانند خاتمي آن را به ولی امر خواهد فروخت.

كارتون از نيك آهنگ كوثر

ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۳/۰۵

«ريشخندهاي انتخاباتي»

رضا پهلوي: «به انتخابات جمهوري اسلامي اميدي ندارم».
انصافاً ياد انتخابات‌هاي دوران پدرجان به خير!

احمدی‌نژاد در گفتگوي تبليغاتي تلويزيون: «"امید" به آینده و عزت ملت ایران در نقطه‌اوج خود قرار دارد. بسياري از ملت‌هاي جهان، ماهواره‌ي "امید" را نشانه‌ي "امید" و اقتدار خودشان برمی‌شمردند.»
مرا به خير تو "اميد" نيست، شَر مرسان!

ميرحسين موسوي: «صدا و سيما 20 سال مرا سانسور كرد»
سانسور يا خود سانسوري!؟

ميرحسين موسوي: «من يك اطلاح طلب پايبند به اصول هستم»
نَمَنه!؟

ميرحسين موسوي: «با نظارت استصوابي شوراي نگهبان مخالف هستم اما چون قانوني است آن را اجرا مي‌كنم.»
خداييش مخالف نمي‌كردي سنگين‌تر نبود!

كروبي: «رنگ ستاد من سفيد است»
يا شيخ! من سياه را پيشنهاد مي‌كنم. هم با نفت كه طلا و بلاي سياه است هارموني دارد و هم با سابقه‌ي حضرت عالي!

عطااله مهاجراني: «كروبي مادر انقلاب است»
به چنين مادر و روح پدرش ...

محمدعلي ابطحي (ميرزا بنويس پيشين خاتمي و اخير كروبي): «ميرحسين موسوي وعده‌هايي بدهد كه بعداً نگويد نشد و نگذاشتند»
آقاي ابحطي! يك سوزن به خاتمي و يك جوالدوز به ميرحسين.

محسن رضایی: «مسیر احمدی نژاد رو به پرتگاه است»
شرح در جمله‌ي بعدي:

محسن رضايي: «احمدی نژاد را به کابینه‌ام می برم»
بدون شرح!

احمد زیدآبادی: «به خاطر ساسی مانکن به کروبی رأی می دهم.»
پس بگو به خاطر چی چند دوره انتخابات را تحریم کردید!

مقام معظم رهبري: «در انتخابات به کسی رای دهيد که «آبروی ملت ایران» را نبرد»
قربان؛ كدام آبرو و كدام انتخابات؟!
ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۲/۲۵

«من به احمدي‌نژاد رأي مي‌دهم!!؟»

هنريش هاينه درباره‌ي ارزش و اهميت موسيقي مي‌گويد «جايي كه كلام پيش نمي‌رود، موسيقي آغاز مي‌شود». اما، گاهي وقت‌ها كه كلام پيش نمي‌رود، سفسطه آغاز مي‌شود!
در مورد انتخابات و شركت/ عدم شركت در آن، پيشتر نوشتم كه هركس به اين نتيجه رسيده است با شركت و رأي دادن در انتخابات مي‌تواند تغييري ايجاد كند، يا در مجموع، بر اين باور است كه به هر قيمتي در انتخابات شركت ‌كند، نظرش محترم است و او را از اقدامش منع نمي‌كنم. اگرچه خود، به دلايل گوناگون در انتخابات شركت نخواهم كرد.

با اين مقدمه به سراغ اصل مطلب برويم. من مشترك گوگل ريدر (برنامه‌ي اشتراك لينك‌هاي اينترنتي) آقاي مهدي جامي (مدير محترم و پيشين راديو زمانه) هستم و به هر حال مشاهده‌ و مطالعه‌ي اخبار و رويدادها از ديدگاه يك مدير موفق سايت خبري-تحليلي اينترنتي خوشايند است. اما چندي است كه آقاي جامي هيچ نقد و مخالفتي با كانديداهاي موسوم به اصلاح‌طلب و به ويژه ميرحسين موسوي را بر نمي‌تابد و در يادداشت‌هاي كوتاه خود برحاشيه‌ي لينك‌ها، هر نقد و سخني در مخالفت با اين دو را مترادف با حمايت از احمدي‌نژاد تعبير مي‌كند. چند نمونه‌ از اين موارد را در تصويرهاي زير ببينيد (براي بزرگ شدن تصاوير، روي آنها كليك كنيد):





امروز اما از آقاي جامي، دو لينك ديدم كه دقيقاً در راستاي يادداشت‌هاي پيشين ايشان بود و نشان از اين داشت كه در اين زمينه، وی به همراه برخي ديگر، به سيم آخر زده است.
اولي اين عكس:


و دومي اين نوشته:


و اما نويسنده در متنش - كه با توجه به نمونه‌هاي بالا مورد تأييد آقاي جامي است- با عنوان "آنها که شرکت نمی کنند به احمدی نژاد راي می دهند" مي‌نويسد: «استدلالش ساده است؛ در انتخابات آتی تنها دو گزینه پیش رو داریم. یا به احمدی نژاد رای می دهید و یا به گزینه ای غیر از او، راه سومی وجود ندارد. چه آن عده ای که به احمدی نژاد رای می دهند و چه آن کسانی که اساسا رای نمی دهند در تمدید دوره ریاست جمهوری او نقش مستقیم خواهند داشت. تنها کسانی که به گزینه ای غیر از او رای دهند در جهت مخالف جریان حاکم عمل می کنند. منظورم از جریان حاکم، دولت احمدی نژاد و حامیان اوست. در اینجا دو حالت بیشتر موجود نیست.... رای "اکثریت خاموش" هم به نفع دولت حاضر خوانده می شود...».

من نام اين شيوه اندیشه و بيان (يا با ماييد و يا با احمدي‌نژاد) را "اصلاح طلبي بنيادگرايانه" مي‌‌گذارم كه از هم اكنون مشخص است ما را به كجا خواهد برد!

اين يك مغالطه‌ي آشكار و ناشايست است كه كسي بگويد شركت نكردن در انتخابات مساوي است با رأي دادن به احمدي‌نژاد و به اين وسيله بخواهد ديگران را مجبور به رأي دادن كند! استدلالش ساده است؛ احمدي‌نژاد مقدار ثابتي رأي دارد و ديگر كانديداها براي پيروزي نيازمند شركت گسترده‌ي مردم در انتخابات هستند. رأي ندادن مترادف با رأي دادن به احمدي‌نژاد نيست مگر اينكه منِ نوعي به صراحت بنويسم و تبليغ كنم كه برويد و به احمدي‌نژاد رأي بدهيد! حال اينكه ديگر كانديداها رأي كمتري مي آورند آيا مشكل كساني است كه به آنها رأي نمي‌دهند؟ آيا مجبور كردن ديگران به رأي دادن به كانديداي مورد نظر خود و با اين شيوه، اخلاقي است؟ آزادي انتخاب، دموكراسي و اصلاح طلبي در كجاي اين "استدلال" جاي دارند و در واقع، مرز و تفاوت بین اصلاح طلبی و اقتدارگرایی در کجاست؟ آيا گزينه‌ي سوم يعني انتخاب نكردن، خود نوعي حق و نوعي انتخاب نيست؟

و آيا به راستي هيچ روش بهتري براي تبليغ و جمع كردن رأي وجود ندارد كه آخرين تير اين افراد براي جلب نظر مردم و جذب رأي به سود كانديداهايشان، رها کردن اين گونه "استدلال"ها باشد؟!

آري؛ آنجا كه كلام پيش نمي‌رود...


مطلب مرتبط:
انتخاباتي براي "نه" گفتن
ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۲/۲۲

«انتخاباتي براي "نه" گفتن!»

یک ماه تا برگزاری آنچه «انتخابات ریاست جمهوری» کشور نامیده می‌شود باقی مانده است. آخرین انتخابات (مجلس در اسفند 1386) نشان داد که بیش از نیمی از واجدان شرایط به شرکت در انتخابات «نه» گفتند. انتخابات ریاست جمهوری اما گویی اهمیت بیشتری نسبت به انتخابات مجلس شورای اسلامی داشته باشد.

جریان موسوم به اصلاح طلب با دو کاندیدا در این انتخابات شرکت می‌کنند. میرحسین موسوی و مهدی کروبی. اولی پس از بیست سال سکوت بار دیگر به عرصه‌ی سیاسی بازگشته است و البته آنچه از فحوای کلامش بر می‌آید این است که او همچنان در دهه‌ی 60 و آرمان‌های آن سِیر می‌کند. و دومی نیز که سی سال در صحنه‌ی اول نظام حاضر بود، زمانی مشارکت و سازمان مجاهدین را تندرو و نفوذی بیگانگان نامید و زمانی اصطلاح حکم حکومتی را بر سر زبان‌ها انداخت و در برابر آن سر تعظیم فرود ‌آورد؛ به هرجهت تیم توان‌مند همراه او اگر به وی «اعتماد» کردند، نباید چنین انتظاری از دیگران داشته باشند.

بدیهی است که روی شعارهای دم انتخابات این دو نیز به هیچ روی نمی‌توان حسابی جدی باز کرد. چه اینکه یکی از شعارهای هر دوی این‌ها مبنی بر جمع‌آوری گشت ارشاد در درجه‌ی اول دست کم گرفتن خواسته‌های اصلی بيشتر مردم است و در درجه‌ی دوم از حیطه‌ی اختیارات آنها خارج.

بنابراین میرحسین و شیخ، از نقطه نظر ایجابی و اصلاح طلبانه، آنچنان انگیزه‌ای برای شرکت در انتخابات ایجاد نمی‌کنند. اما از منظر سلبي، گویا کارد احمدی‌نژاد چنان به استخوان، و وضع موجود چنان به «نقطه غير قابل تحمل» رسیده است که براي برخي، شرکت در انتخابات را گریز ناپذیر می‌نمایاند. بسیاری از حامیان و طرفداران این دو و یا ناراضیان از وضع موجود، حرف آخر را همان اول می زنند که به یک دلیل باید شرکت کرد: «نه به احمدی‌نژاد».

اما باید دید که «نه» گفتن به یک جریان -از طربق «انتخاب بین بد و بدتر» - چگونه «تسلسل» وار، ما را به «دور» باطل کشانده است و می‌کشاند و خواهد کشاند. برای بیان بهتر به نمونه هاي زير توجه نماييد:

عزت‌اله سحابی پس از اینکه در جلسه‌ای با حضور میرحسین موسوی، به ایشان و دوستانش اجازه‌ی سخنرانی داده نشد - و پیش از شروع سخنان شخص میرحسین، به نشانه‌ی اعتراض جلسه را ترک گفتند- در مصاحبه‌ای می‌گوید:
«در هر صورت، ما کار نداریم. هرکدام از آنان انتخاب می‏شوند، بشوند. آقای احمدی‏نژاد نشود. اصل خواست ما این است که آقای احمدی‏نژاد انتخاب نشود. هرکدام از این دو بشوند، فرق نمی‏کند.» (رادیو زمانه؛ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸)

جالب اینجاست که جناب سحابی در مورد اين گونه انتخابها، پیش از این به کنایه گفته بود:
«مشهود است مردم در انقلاب سال‪ ۵۷‬می‌دانستند چه نمی‌خواهند، ولی نمی‌دانستند چه می‌خواهند.» (عزت‌اله سحابی، کنفرانس برلین، 1379)

در این مورد احمد زیدآبادی نیز جان کلام را می‌گوید: «ما اينك بر سر دو راهي تاسف باري قرار گرفته‌ايم كه ناچار از انتخابيم.‏ يك راه پيش روي ما، كنار كشيدن از صحنه انتخابات و اجازه دادن به حاميان آقاي احمدي نژاد به منظور ‏انتخاب دوباره او براي رياست جمهوري است، البته با ميزان آرائي كه به نظرم بسيار كم خواهد بود.‏ راه دوم، ورود به صحنه انتخابات به نفع مهدي كروبي و يا مير حسين موسوي است در حالي كه از ضعف‌ها، ‏محدوديت‌ها و موانع پيش روي آنان براي بهبود اوضاع كشور آگاهيم و تنها چشم به انجام يك سلسله اصلاحات ‏اداري و جزئي از آنها داريم.‏» و اضافه می‌کند: «... ما اين بار مي توانيم يك "نه" بزرگ در كاسه حاميان آقاي احمدي نژاد بگذاريم، بلكه براي مدتي هم ‏شده از شيطان كبر و غرور و تفرعن پياده شوند.‏» (احمد زیدآبادی، روزآنلاین، 10 اردیبهشت 1388)

روزهای پیش از انتخابات 2 خرداد 1376 برای من فراموش ناشدنی هستند؛ آنچه آن زمان در بین مردم دهان به دهان می‌گشت این بود که «با رأی دادن به خاتمی، به کاندیدای حکومت (ناطق نوری) نه بگوییم!». در مرحله دوم انتخابات 1384 اما وضع «نه گفتن» در «انتخاب بين بد و بدتر» به گونه اي ديگر و به عبارتي بر عكس آنچه حاميان اين روش فكر مي كردند رقم خورد.

گویی تمام آزادی و حق انتخاب ما به همین «نه گفتن» محدود می‌شود. انقلاب 1357، خرداد 1376، تير 1384 و اینک خرداد 1388.


اما نتیجه‌ی این «نه گفتن‌ها» چه خواهد بود؟ در واقع انتخاب بین بد و بدتر ما را به کجا خواهد برد؟ هانا آرنت به خوبي پاسخ می‌گوید: «انتخاب بین بد و بدتر غیراخلاقی است. چرا كه همواره با انتخاب بد به سمت بدتر حرکت می‌کنیم. افزون براین، اگر به تکنیک‌های حکومت توتالیتر نگاه کنیم، می‌بینیم که از اصل انتخاب بد به جای بدتر، آگاهانه استفاده می‌شود تا کارکنان دولت هچون تمامی مردم برای پذیرفتن شر به معنای دقیق کلمه آماده شوند.» (هانا آرنت، وظیفه‌ی شخصی در دوران دیکتاتوری، بنیاد عبدالرحمان برومند)

در همین راستا، احمد قابل به آنهايي كه به رويكرد حداقلي معتقدند به طور تلويحي گوشزد كرد که «اصلاح طلبان، با رویکرد حداقلی و بسنده کردن به حداقل‌ها روز به روز عقب نشستند... امروز جای چانه‌زنی برای یک یا دو درصد حقوق ملت نیست. تجربه نشان داده که این راه، به مقصد نمی‌رسد، چرا که رقیب نیز از «کوچک بودن هدف» که نشانگر سستی عزم اصلاح‌طلبان است، احساس اقتدار می‌کند و برای استیفای همان اندک نیز مقاومت می‌ورزد.» (احمد قابل، وبلاگ شخصی)

خبر کوتاه زیر، گفته‌ی خانم آرنت که «با انتخاب بین بد و بدتر، همواره به سمت بدتر پیش ‌می‌رویم» و نيز صحبت احمد قابل را کاملاً تأیید می‌کند:
«علی لاريجاني در ليست ائتلاف مردمي اصلاحات؛ سياست روز به نقل از مومني دبير حزب همبستگي در قم نوشت لاريجاني در ليست ائتلاف مردمي اصلاحات در قم قرار دارد چون لاريجاني شخصيتي متعادل، مديري متخصص است و ورود او به مجلس هشتم براي مردم قم كه سال‌ها از وجود نماينده‌اي شايسته كه بتواند احقاق حقشان نمايد محروم بوده‌اند، خوش‌يمن خواهد بود.» (امروز، 19/12/1386)


باري، اصطلاحات و القابي مانند "الان وقتش نيست"، "فعلاً سکوت کنید تا بعد از انتخابات"، "ایده‌آلیست"، "ایدئولوژیک"، "حامیان غیرمستقیم احمدی‌نژاد"، "به دنبال انقلاب"، "مدافع حمله‌ي آمریکا" و مواردی از این دست، علاوه بر گذشتن تاريخ مصرف آنها و مشخص کردن عیار اصلاح‌طلبی و باور به آزادي بيان صاحبان این سخنان، مصداق توهین به شعور مخاطب و مردم هستند.

مثل روز روشن است که اگر این دوره برای نه گفتن به احمدی‌نژاد رای دادیم و به فرض اینکه او انتخاب نشود، در دوره‌‌ی دیگر او یا شخصی در اندازه‌ی او باز کاندیدا خواهد شد و ما باز هم مجبور خواهیم شد برای نه گفتن به او رای بدهیم. و باز در دور بعد بايد براي اينكه .....! و این دور باطل را تسلسل‌وار ادامه دهیم. تا جايي با تن دادن باري به هر جهت به نظارت استصوابي شوراي نگهبان، چهره هاي اصولگراتر از میرحسین موسوی و اقتدارگراتر از لاريجاني را اصلاح طلب بناميم و يا در آينده مجبور شويم از بين احمدي نژاد و حسين شريعتمداري يكي را انتخاب كنيم تا بلكه «وضع از اين بدتر نشود»!

هاشمي رفسنجاني رييس مجلس خبرگان و رييس مجمع تشخيص نظام –كه تغيير مواضع او پس از شكست در انتخابات پيشين رياست جمهوري مشهود هستند- پيام و پيامد عدم شركت مردم در انتخابات و چالش براي «نظام» را بهتر از ديگر سران حكومت درك مي كند و لذا مي گويد:
«از مردم هم توقع ملی، دینی و انقلابی ما این است که اهمیت انتخابات امسال را درک کنند و ما می‌توانیم در انتخابات آینده بیش از 40 میلیون رای به صندوقها بریزیم، اگر کمتر ریخته شود نشانگر بی تفاوتی است که این بی تفاوتی برای کشور، انقلاب و مردم ضرر دارد... اگر بتوانیم انتخاباتی نیرومند با رای بالا و آزادی [!] برگزار کنیم کشور و نظام را برای چند سال آینده بیمه کرده ایم». (اکبر هاشمی رفسنجانی، نماز جمعه تهران، به نقل از تابناک)

احمد زيدآبادي -با لحني كه مخاطب خود را به شركت در انتخابات فرا مي خواند- مي گويد «... البته شركت در انتخابات براي كساني كه براي راي خود ارزش قائل هستند دشوار است.» آري، شركت در شبه انتخابات و نمايش انتخاب بين بد و بدتر براي كساني كه براي رأي خود ارزش قائل هستند نه تنها دشوار، كه غيرقابل تصور است. آنهایی که در این انتخابات شرکت نمی‌کنند، به جای اینکه یک نه‌ بزرگ به احمدی‌نژاد بگویند، یک نه بزرگتر به سیستم مسبب قحط ‌الرجالی می‌گویند که همواره از ما می‌خواهد بین میرحسین موسوی، رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد، کروبی، میرحسین موسوی، رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد، کروبی، میرحسین .... و یا افرادی در همین حد و اندازه رأی بدهیم.

حداقل منفعت عدم شرکت در انتخابات به این سبک و سیاق، عدم همکاری با کسانی است که به این همکاری نیاز دارند و يا ندارند. عدم شركت در اين گونه انتخابات در بدترین و بدبینانه‌ترین شكل ممكن مصداق اين جمله است که «حال که قرار است برویم، چرا با دست خود برویم»؟!


پي نوشت:
همچنين نگاه كنيد به:
ساختار سلطانی جمهوری اسلامی؛ اکبر گنجی
نه تحريم، نه مشارکت؟! الاهه بقراط، کيهان لندن
كارتون داخل متن از نيك آهنگ كوثر
ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۲/۱۸

در پیرامون گیاهخواری و کنار گذاشتن گوشت از سبد غذایی

انتخاب رژیم غذایی بدون گوشت و روی آوردن به گیاهخواری به چند دلیل صورت می‌گیرد که دلیل اصلی و در واقع اصل اخلاقی چنین انتخاب و رویکردی، رعایت حقوق حیوانات و به رسمیت شناختن حق حیات آنهاست. با این حال، شاید شنیدن واژه‌ی «گیاهخواری» و یا تصمیم به کنار گذاشتن گوشت از سبد غذایی، نخست این پرسش را به ذهن متبادر ‌کند که "آیا بدون مصرف گوشت می‌توان زندگی کرد و سلامتی کامل خود را حفظ نمود؟"

نوشتار پیش رو از سه جنبه (قدرت بدنی، نیروی فکری، و تأمین مواد غذایی مورد نیاز بدن) در صدد پاسخ به این پرسش است.

1. آیا کنار گذاشتن گوشت از سبد غذایی موجب کاهش نیروی بدن و ضعف جسمانی نمی‌شود؟
زندگی مردم هند نمونه‌ی گویایی در اثبات این گزاره است که یک رژیم غذایی گیاهی به هیچ وجه سلامت انسان را تهدید نمی‌کند. اکثریت (حدود 80 درصد) جمعیت بالای یک میلیاردی کشور هند، پیرو آیین هندو هستند و خوردن گوشت در این مذهب، حرام است. آنها در طول زندگی خود، یک بار نیز از گوشت و فرآورده‌های حیوانی استفاده‌ی غذایی نکرده‌اند و طی نسل‌های متوالی به همین شیوه با سلامت کامل به زندگی خود ادامه داده‌اند.

از طرف دیگر، قدرت بدنی افراد در مسابقه‌های ورزشی نمودار می‌شود و المپیک، بزرگ‌ترین هماورد ورزشی جهان به شمار می‌رود. در مسابقه‌های المپیک، مهم‌ترین رشته‌ی ورزشی دو و میدانی و مهم‌ترین ماده‌ی این رشته دوی 100 متر است که به نوعی از المپیک یونان باستان به جای مانده است. در المپیک 2008 پکن، یک دونده‌ی جامائیکایی به نام یوسِین بولت (Bolt) موفق شد در دوهای 100 و 200 متر، نه تنها به مقام قهرمانی المپیک دست یابد، بلکه در این دو ماده رکورد المپیک و جهان را نیز جابه‌جا کند. نکته‌ی جالب توجه این که بولت یک گیاهخوار است.

یوسین بولت در حال عبور از خط پایان دوی 100 متر المپیک پکن 2008؛ عکس از ایندیپندنت

اما بولت در میان گیاهخوارانی که در مسابقه‌های ورزشی دستاوردهای چشمگیری داشته‌اند، به هیچ رو یک استثنا نیست. کارل لوییس (برنده‌ی 9 مدال المپیک در دوهای سرعت و پرش طول)، پاوو نورمی (دونده‌ی استقامت و برنده‌ی 12 مدال المپیک)، اِدوین س. مُزز (صاحب ۲ مدال طلای المپیک دو میدانی)، استفان سیپس (قهرمان دوهای استقامت و ماراتن جهان)، ریتا کوبان (۶ بار قهرمان جهانی در کایاک رانی، ۲ مدال المپیک)، مونیکا واین ستل (قهرمان جهان در دوچرخه سواری) و بسیاری دیگر ورزشکاران و قهرمانان ورزش جهان – که بیان نام آنها در این نوشتار نمی‌گنجد- نیز گیاهخوار بوده‌اند [1].

2. آیا کنار گذاشتن گوشت از سبد غذایی موجب کاهش نیروی فکری و روحی انسان نمی‌گردد؟
مشاهده‌ی نام افراد فیلسوف، دانشمند و هنرمند زیر -که همه‌‌گی گیاهخوار بوده‌اند- به تنهایی و بدون هر گونه توضیح اضافی،‌ می‌تواند پاسخی به این پرسش باشد:

سقراط، افلاطون، فیثاغورس، دیوجانس، پلوتارک، کنفوسیوس، لائوتسه، بودا، ماهاویرا، فرانسیس قدیس، ژوردانو برونو، لئوناردو داوینچی، ولتر، ژان ژاک روسو، آرتور شوپن‌هاور، آلبرت شووایتزر، هانس کریستین اندرسن، جان میلتون، امرسون، لامارتین، ویلیام بلیک، ویلیام وردزورث، لئو تولستوی، رابیند رانات تاگور، جان رابینز، جرج برنارد شاو، فرانتس کافکا، مارک توآین، استیو مارتین، هنری دیوید ثورو، چارلز داروین، ایزاک نیوتن، توماس ادیسون، آلبرت انشتین، مهاتما گاندی، مارتین لوترکینگ و ... [2].

3. آیا رژیم غذایی گیاهی از نظر علم تغذیه نیازهای بدن را تأمین می‌کند؟
هیدرات‌های کربن، چربی‌، پروتئین‌، ویتامین‌ها، مواد معدنی و آب، مواد مورد نیاز بدن انسان هستند که در فرایند سوخت و ساز بدن مورد استفاده قرار می‌گیرند.

برای انتخاب رژیم غذایی گیاهی، از میان موارد بالا، آب را کنار می‌گذاریم. منابع عمده‌ و مناسب تأمین کربوهیدرات‌ها و چربی‌ها و بیشتر ویتامین‌ها نیز گیاهان و میوه‌جات هستند؛ مواد غذایی ضروری و مورد بحث در این زمینه عبارتند از: پروتئین‌ها‌، آهن و ویتامین ب12. البته در مورد گیاهخوارانی که لبنیات و تخم مرغ مصرف می‌کنند (Ovo-Lacto Vegetarian) نیز مشکلی وجود ندارد و به شزط استفاده‌ی کافی از این محصولات، کمبودی در این زمینه‌ها نخواهند داشت ولی در مورد افرادی که گیاهخوار کامل هستند (Vegan) نیاز به توضیح است.


- پروتئین؛ واحدهای تشکیل دهنده‌ی پروتئین، اسیدهای آمینه هستند. 8 اسید آمینه‌ی ضروری (ايزولوسين، لوسين، ليسين، متيونين، فنيل آلانين، ترئونين، تريپتوفان، والين) وجود دارد که بدن باید آنها را از مواد غذایی دریافت کند. حبوبات، تمامی اسید‌های آمینه‌ی ضروری را دارا هستند و سویا به طور معمول، دو برابر گوشت پروتئین دارد. به طور کلی قارچ و حبوبات (لوبیا، عدس، سویا و ...) دارای نسبت بالای پروتئین هستند و غلات (گندم، برنج، ذرت و ...) برعکس.

اما ترکیب اسیدهای آمینه‌ی‌ ضروری در فرایندهای تشکیل پروتئین مورد نیاز بدن و میزان جذب آنها نیز مهم است که در مورد سویا و دیگر حبوبات این مشکل وجود دارد. با این حال، این مشکل به راحتی و با ایجاد یک ترکیب غذایی حبوبات- غلات که اسید‌های آمینه مکمل هم دارند قابل حل است (برای نمونه: باقلا پلو). علاوه بر این، پروتئین‌های تخم مرغ و شیر، پروتئین‌های کامل هستند و بنابراین، حذف گوشت از سبد غذایی هیچ کمبودی در تأمین پروتئین مورد نیاز بدن ایجاد نمی‌کند.

همچنین، نسبت اسید آمینه‌ی آرژنین به لیزین در سویا و فرآورده‌های آن برعکس گوشت است؛ به گونه‌ای که ترکیب پروتئین گوشت منجر به سنتز کلسترول بد خون و در نتیجه افزایش بیماری‌های قلبی- عروقی می‌گردد در حالی که پروتئین سویا به هیچ وجه چنین پیامدی ندارد [3].

- آهن؛ اسفناج، عدس، دانه‌ی سویا و خشکبار دارای مقدار زیادی آهن هستند. اما واقعیت این است که به نسبت گوشت، میزان کمتری از آهن موجود در این مواد غذایی جذب بدن می‌شود و گیاهخواران باید مقدار بیشتری از مواد ذکر شده را مصرف کنند.

با این وجود تکنیک ترکیبی دیگر برای افزایش جذب آهن به بدن وجود دارد. در واقع ویتامین سی به جذب بیشتر آهن به بدن کمک می‌کند. همچنین کلسیم و تانن، موجب کاهش جذب آهن می‌شوند [4]. بنابراین با اضافه کردن مقداری آبلیمو به اسفناج یا عدس و پرهیز از مصرف هم‌زمان لبنیات (ماست) و موارد ذکر شده و نیز دوری از مصرف بلافاصله‌ی چای و قهوه پس از صرف غذا، می‌توان جذب آهن را تا مقدار زیادی افزایش داد. میزان آهن مورد نیاز بدن

نکته‌ی جالب توجه دیگر در این زمینه، از دست دادن خون و به تبع آن آهن به صورت ماهیانه در زنان است که برخی پژوهش‌های اخیر، آن را علت افزون بودن طول عمر زنان نسبت به مردان عنوان کرده‌اند [5]؛ به این مفهوم که وجود آهن در خون بیش از مقدار معینی طول عمر را کاهش می‌دهد . در واقع امید به زندگی و طول عمر زنان در تمامی دنیا بیشتر از مردان است به جز چند کشور که هند نیز یکی از آنهاست. چنانکه اشاره شد، اکثریت مردم هند گیاهخوار هستند و لذا بدن آنها آهن کمتری (در حد نیاز) دریافت می‌کند و به این علت مردان هند طول عمر تقریباً برابری با زنان دارند [6][7].

- ویتامین ب12؛ ویتامین ب12 در پستانداران گیاهخوار به وسیله‌ی باکتری‌های موجود در سیستم گوارشی آنها تأمین می‌شود [8]. به نظر می‌رسد در انسان نیز چنین بوده است اما به دلیل تغییر در ذائقه‌ی غذایی خود و تأمین این نیاز از گوشت و محصولات حیوانی، توانایی انجام این کار را از دست داده باشد.

در بین گیاهان نیز، اگرچه از جوانه‌ی گندم یا مخمرهای گیاهی به عنوان غذاهای دارای این ویتامین نام برده می‌شود، اما تاکنون یک پژوهش معتبر چنین چیزی را اثبات نکرده است. بنابراین یک فرد گیاهخوار چگونه می‌تواند این نیاز خود را برطرف نماید؟ در این مورد نیز چند روش وجود دارد:

- گیاهخوارانی که شیر و تخم مرغ مصرف می‌کنند از این دو منبع نیاز خود را رفع می‌کنند.
- استفاده از غذاهای غنی شده با ویتامین ب12 (مانند شیر و پنیر سویا و نوشیدنی‌های گیاهی مثل ماءشعیر).
- استفاده از مکمل‌های ویتامین ب12 مانند قرص، کپسول، ژل و آمپول [9].

جمع بندی:
این نوشتار به شکل چکیده و ساده بر آن بود تا نشان دهد برخلاف تصور عامه مردم – که گیاهخواری را با سلامت انسان در تعارض می‌دانند- گیاهخواری و به عبارت دیگر حذف گوشت از سبد غذایی - به شرط جایگزین کردن و ترکیب مناسب غذاهای گیاهی با غذاهای گوشتی- به هیچ وجه سلامت انسان را به مخاطره نمی‌اندازد.

برعکس، پژوهش‌های بسیاری به وسیله‌ی سازمان‌های معتبر (مانند مؤسسه‌ی ملی سلامت آمریکا) ثابت کرده‌اند که یک رژیم غذایی گیاهی می‌تواند از بروز چاقی جلوگیری کند؛ خطر بیماری‌های مزمن مانند بیماری‌های قلبی-عروقی، فشار خون و دیابت نوع 2 را کاهش دهد؛ سطح کلسترول خون را پایین بیاورد؛ احتمال وقوع سکته‌ی قلبی و بسیاری از سرطان‌ها (به ویژه سرطان پروستات و روده) را به پایین‌ترین حد برساند؛ و در نهایت اینکه طول عمر انسان را افزایش دهد [10].

علاوه بر این، انتخاب یک رژیم غذای گیاهی از گرمایش کره‌ی زمین جلوگیری می‌کند و زمین کمتری را به زیر کشت می‌برد و آب و منابع طبیعی کمتری به مصرف می‌رسند [11].

با این حال چنان که در ابتدا آورده شد، مهمترین دلیل برای گیاهخواری، احترام به حقوق حیوانات است. حیواناتی که با دخالت انسان به شکل انبوه تولید و به شکل انبوه نیز سلاخی می‌شوند. حیواناتی که همانند انسان احساس دارند و مهربانی و دوستی و همچنین خشونت و کشتار را درک می‌کنند. حیواناتی که دوستان انسان هستند...

«انسان اشرف مخلوقات است و شریفان باید رفتار شرافتمندانه‌ای داشته باشند». کوچک زیباست- ای. اف. شوماخر

-------------
پی نوشت و منابع:
1. فهرستی از قهرمانان گیاهخوار ورزش جهان را از این آدرس مشاهده نمایید.
2. فهرستی از گیاهخواران مشهور تاریخ در این آدرس موجود است.
3. در مورد پروتئین‌های گیاهی و به ویژه سویا در اینجا توضیح داده شده است.
4. Gibson RS, Donovan Um, Heath AL, 1997, Dietary Strategies to Improve the Iron and Zinc nutritive of Young Women following a Vegetarian Diet, plant food hum nutr. 51:1-16.
5. این مقاله به رابطه‌ی طول عمر و نقش عنصر آهن در زنان پرداخته است.
6. این نوشته نیز مرتبط با طول عمر زنان است.
7. From The Vegetarian Way: Total Health for You and Your Family. 1996Virginia Messina, Mark Messina .p: 102.
.8
Antony A, Vegetarianism and vitamin b-12 (cobalamin) deficiency, 2003, Am J clin nutr. 7.:
83-6
9. در مورد ویتامین ب12 در این آدرس نیز توضیحاتی ارائه شده است.
10. American Dietetic Association and Dietitians of Canada. Position of the American Dietetic and Dietitians of Canada, 2003, Vegetarian Diets, J Am Diet Assoc 2003, 103:753-760.
11. به فواید زیست محیطی گیاهخواری در اینجا اشاره‌ی کوتاهی شده است.
ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۲/۱۲

«حرکت انتحاری مایلی‌کهن برای پاک کردن فوتبال!»

«هر چه می‌توانيد از مکتبِ مايلی کُهَنيسم، که صورتِ تکامل يافته‌ی مکتبِ احمدی نژاديسم است فاصله بگيريد. هر دوی اين مکاتب مصاديقِ بارزِ لُمْپَنيسم هستند، حال، يکی در عرصه‌ی ورزش و ديگری در عرصه‌ی سياست.»
ف.م.سخن ، کشکول خبری هفته (۷۹)؛ گویانیوز



پی نوشت:
1. برای درشت‌تر شدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.
2. کاریکاتور وسط ترکیبی از کار بزرگمهر حسین‌پور و نیک آهنگ کوثر؛ کارتون بالا و پایین از مجله‌ی اینترنتی فصل نو؛ و عکس‌ها از فارس و ایسنا هستند. جمله‌ی پایین هم از یک مصاحبه‌ و یک بیانیه‌ی شخص مایلی کهن وام گرفته و تلفیق شده‌اند.
3. آلودگی‌ها و باندبازی‌های فوتبال کشور مثل آلودگی‌های سیاست غیرقابل انکار هستند و مایلی‌کهن و احمدی‌نژاد هر دو درست می‌گویند. اما هر دوی این افراد با ذهن بسته، دانش پایین، تزویر، وابستگی‌ و موارد دیگر، خود بیشتر به این آلودگی‌ها دامن زده و می‌زنند.
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده