بیگمان مناظرهی امشب شیخ مهدی کروبی با محمود احمدینژاد بازی مرگ و زندگی نه برای احمدینژاد، که برای کروبی و هوادارانش است. این آخرین فرصتی است که کروبی را میتواند به بزرگترین آرزوی زندگیاش یعنی نشستن بر صندلی ریاست جمهوری نزدیک کند! به عنوان کسی که در انتخابات پیش رو شرکت نخواهد کرد، قصد دارم دو پیشنهاد برای کمک به کروبی ارائه دهم.
با توجه به مواضع کروبی، در حال حاضر در میان بد، بدتر، بدترتر و بدترین، او را گزینهی "بد" به حساب میآورم. ضمن اینکه از نظر ایجاد فضای شور و نشاط و انبساط خاطر به عنوان رئیس جمهور نظام مقدس، کروبی تنها "چیز"ی است که با احمدینژاد برابری میکند! البته در پایان این یادداشت اشاره میکنم که چرا به کروبی رأی نخواهم داد.
پیشنهاد نخست- در مورد مناظره با احمدینژاد:
محمدعلی ابطحی، چندی پیش در وبلاگش مطلبی با این عنوان نوشت: «کروبی به خاطر آخوند بودنش ترجیح دارد». کروبی تنها کاندیدای "آخوند" در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری است. من آن زمان هرچه فکر کردم متوجهی این "ترجیح" نشدم. اما اکنون و در آستانهی مناظره، کاملاً به این ترجیح پی بردم؛ آنگونه که شاید خود ابطحی هم متوجه نشده باشد. یعنی آخوند بودن کروبی اگر هرطور حساب کنیم یک امتیاز منفی برای شیخ باشد، در مناظرهی امشب او یک برگ برنده خواهد بود. چرایی و چگونگیاش را عرض میکنم.
کروبی در مناظرهی نخست خود با محسن رضایی نشان داد که مرد مناظره نیست؛ به بیان بهتر اصلاً توی باغ نیست! او یا گفتهها و برنامههای رضایی را تأیید و اضافه میکرد که من هم همین را میگویم اما در بیان تفاوت داریم؛ یا در مورد توضیح و تشریح برنامههایش گفت باید آقای نجفی را بیاورد تا توضیح دهد (یعنی خودش اطلاع ندارد!)؛ و یا مشاورانش با یادداشت روی کاغذ، گفتههای مناظره را به وی "میرساندند" که این یکی اصلاً صورت مسئلهی مناظره را پاک می کند و این موارد در مجموع ناتوانی شیخ در مناظرهی رو در رو را نشان میدهند.
نقطهی قوت شیخ در مناظره با احمدینژاد رک گویی و کوتاه نیامدن در برابر فرد بیپروا و از خود مطمئن و با اعتماد به نفس کاذبی چون احمدینژاد است که در این موارد روی سنگ پای قزوین را هم کم میکند! اما شیخ ممکن است بیگدار به آب بزند و صراحت و شجاعت وی، با حربههای احمدینژاد به ضرر خودش تمام شود. پس وی به یاری یاران خویش در این مناظره نیاز مبرم دارد. حال آیا راه حلی وجود دارد که عبدی، کرباسچی و نجفی بتوانند در این میدان مناظرهای که برای شیخ همانند بازی مرگ و زندگی میماند به یاری او بیایند؟
آری! دقیقاً اینجاست که آخوند بودن کروبی، گره از این کار فروبسته میگشاید! البته نه خود آخوند بودن، که لوازم جانبی آن. درست است. عمامه را میگویم! بیشتر توضیح میدهم. یک بار یک دختر خانم دانشجو به من گفت که با حجاب کاملاً مخالف است. اما حاضر است آن را به صورت اختیاری و در مواقع خاص بپذیرد؛ چون در هنگام امتحانات پایانترم شدیداً به کارش میآید. سپس توضیح داد که چگونه هد فون کوچک را را از زیر روسری داخل گوش خود میگذارد و سیم و تشکیلات آن را از زیر مانتو رد میکند تا به موبایلش برساند! آنگاه دوستی آشنایی کسی به وسیلهی موبایل و از خارج برایش مطالب مهم را میخواند و او مینویسد.
حال شیخ میتواند گوشی را درون گوش خود بگذارد و عمامه را روی آن بکشد به شکلی که پیدا نباشد. سیم را از بالا به داخل عمامه ببرد و از پشت سر، آنجایی که عمامه به عبا میرسد، سیم را وارد عبا کند و از آنجا به موبایل خود متصل نماید. باقی ماجرا راحت است. مشاوران شیخ، صحبتهای احمدینژاد را میشنوند و نکات کلیدی را به وسیلهی موبایل به او "میرسانند" بدون اینکه کسی متوجه شود. شیخ میتواند در حین صحبتهای احمدینژاد، گفتههای مشاوران خود را یادداشت کند و سپس در فرصتی که دارد، آنها را به زبان آورد.
تبصره و تکمله: باقی ماجرا به هنر و ظرافت تیم وی بستگی دارد. در ضمن، مسئولیت عصبانی شدن شیخ در حین مناظره و کوبیدن احتمالی عمامه بر زمین و لو رفتن ماجرا به هیچ وجه متوجهی راقم این سطور نخواهد بود!
پیشنهاد دوم- در مورد شب انتخابات:
کروبی پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دور اول سال 1384 گفت: «... از خواب بيدار شدم، مانند خواب اصحاب كهف همه چيز از اين رو به آن رو شده بود». آری. او تنها دو ساعت خوابید و همه چیز از آن رو به این رو شد. این عیب آخوند بودن را میرساند. میدانیم که آخوندها سربازی نمیروند و دورهی سربازی هم با کسی شوخی ندارد و بیخوابی هم یکی از ارکان جدایی ناپذیر این دوران مقدس است. نگارنده که خود این دوران را طی نموده، دو سال با بیخوابی یا کم خوابی دست و پنجه نرم کرده و گاه دو یا سه شبانهروز فرصت چشم بر هم گذاشتن را نیافته است! لذا اگر کروبی هم به خدمت سربازی مشرف شده بود توانایی آن را داشت که دو ساعت بیخوابی را تحمل کند. آری دو ساعت غفلت و چهار سال حسرت!
اما دیگر گذشتهها گذشته است و شیخ باید به فکر آینده باشد؛ بنابراین این بار کروبی باید مراقبت کند تا زمان اعلام نتیجهی قطعی آرا، یک لحظه هم خوابش نبرد. میدانم که نیازی نیست من این نکته را به او یادآوری کنم. اما نگرانی من از این است که این مورد را جناح مقابل شیخ نیز میداند و با استفاده از "عناصر خود سر" سعی میکنند شیخ را خواب کنند!
روش آنها مشخص است. مهدی خزعلی پیشتر گریزی به این روش زده بود و بعید نیست این روش در مورد شیخ هم به کار رود. خزعلی در نوشته ای با عنوان "رمزگشایی قتل سید احمد خمینی رحمه الله علیه" در مورد روش قتل وی از جانب سعید امامی نقل میکند «... اگر "سیا" می خواست او را حذف کند، به او نزدیک می شد و با شناسایی داروهای او ترتیبی می داد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در میان قوطی قرص او قرار میداد».
پس پیشنهاد حیاتی من به شیخ این است که او باید خوردن تمامی قرصهای خود در شب انتخابات را متوقف کند! ممکن است یکی از عناصر خودسر جناح مقابل یک عدد قرص "دیازپام" وارد قرصهای شیخ کند. آری. با همان یک قرص شیخ به خواب میرود و کار تمام میشود...
اما چرا به کروبی رأی نمیدهم؟
در ابتدا نوشتم که دلیل خود برای رأی ندادن به کروبی را در انتها بیان میکنم. با این حال از این نکته نمیتوان گذشت که کروبی این بار با تیمی قوی پا به عرصهی انتخابات گذارده است؛ به گونهای که شعار پنجاه هزار تومانی او در دورهی پیشین را به برنامهای مدوّن و مناسب در زمینههای گوناگون ارتقاء دادهاند. عباس عبدی، عماد باقی، کرباسچی، نجفی، زیدآبادی، سروش، بابک احمدی و بسیاری دیگر، وزنههای سنگینی هستند که اطراف شیخ جمع شدهاند. کروبی این بار حمایت قشرهای مهمی از روشنفکران و روزنامهنگاران و دانشجویان - که البته به گفتهی خودشان از سر ناچاری بوده است- را به خود جلب کرده است. وی در حمایت از برخی زندانیان سابقهی خوبی دارد. البته آمار اعدامی و زندانی در ایران به اندازهای است که همین معدود حمایتهای شیخ در قبال آنها ناچیز مینماید.
کروبی با نوشتن نامههایی سرگشاده و روشن به تمامی منصوبان و زیردستان رهبری یعنی فرماندهی سپاه (فیروزآبادی)، دبیر شورای نگهبان (جنتی)، رئیس صدا و سیما (ضرغامی)، مدیرمسئول کیهان (شریعتمداری) شجاعت و صراحت خود را به رخ همگان کشید. شجاعتی که خاتمی و میرحسین موسوی از آن بیبهرهاند.
با این حال مهدی کروبی مشهور به شیخ اصلاحات، در زمان مسئولیت در سازمان حج و زیارت و قربانی شدن بسیاری از هموطنان در عربستان سال 1366، در زمان ریاست بر بنیاد شهید، در زمان ریاست بر مجلس ششم و مسئلهی تن دادن به حکم حکومتی، در جریان شهرام جزایری و دریافت سیصد میلیون تومان از وی (به گفتهی خودش) و مواردی دیگر سابقهی خوبی ندارد. او نه تنها حاضر به پذیرش اشتباههای خود نیست، که به آنها افتخار هم میکند.
از طرفی کروبی تا اندازهی زیادی غیرقابل اعتماد است و ممکن است ناگهان تمامی برنامههایش را "تغییر" دهد یا رد کند و یا به یکباره زیر همه چیز بزند و با اربابان قدرت به سازش و تفاهم دست یابد.
آری؛ کروبی به تمامی زیردستان رهبری نامهی سرگشاده نوشت و آنها را سر جای خود نشاند. اما اگر رهبری یک تشر بیاید، آیا کروبی را سر جای خود نخواهد نشاند؟ اگر به او بگوید "بمیر" چه؟ آیا اطاعت نخواهد کرد؟!
****
مرتبط:
نگاهي به ميرحسين موسوي؛ البته بدون عينك سبز رنگ!
انتخاباتي براي "نه" گفتن!
با توجه به مواضع کروبی، در حال حاضر در میان بد، بدتر، بدترتر و بدترین، او را گزینهی "بد" به حساب میآورم. ضمن اینکه از نظر ایجاد فضای شور و نشاط و انبساط خاطر به عنوان رئیس جمهور نظام مقدس، کروبی تنها "چیز"ی است که با احمدینژاد برابری میکند! البته در پایان این یادداشت اشاره میکنم که چرا به کروبی رأی نخواهم داد.
پیشنهاد نخست- در مورد مناظره با احمدینژاد:
محمدعلی ابطحی، چندی پیش در وبلاگش مطلبی با این عنوان نوشت: «کروبی به خاطر آخوند بودنش ترجیح دارد». کروبی تنها کاندیدای "آخوند" در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری است. من آن زمان هرچه فکر کردم متوجهی این "ترجیح" نشدم. اما اکنون و در آستانهی مناظره، کاملاً به این ترجیح پی بردم؛ آنگونه که شاید خود ابطحی هم متوجه نشده باشد. یعنی آخوند بودن کروبی اگر هرطور حساب کنیم یک امتیاز منفی برای شیخ باشد، در مناظرهی امشب او یک برگ برنده خواهد بود. چرایی و چگونگیاش را عرض میکنم.
کروبی در مناظرهی نخست خود با محسن رضایی نشان داد که مرد مناظره نیست؛ به بیان بهتر اصلاً توی باغ نیست! او یا گفتهها و برنامههای رضایی را تأیید و اضافه میکرد که من هم همین را میگویم اما در بیان تفاوت داریم؛ یا در مورد توضیح و تشریح برنامههایش گفت باید آقای نجفی را بیاورد تا توضیح دهد (یعنی خودش اطلاع ندارد!)؛ و یا مشاورانش با یادداشت روی کاغذ، گفتههای مناظره را به وی "میرساندند" که این یکی اصلاً صورت مسئلهی مناظره را پاک می کند و این موارد در مجموع ناتوانی شیخ در مناظرهی رو در رو را نشان میدهند.
نقطهی قوت شیخ در مناظره با احمدینژاد رک گویی و کوتاه نیامدن در برابر فرد بیپروا و از خود مطمئن و با اعتماد به نفس کاذبی چون احمدینژاد است که در این موارد روی سنگ پای قزوین را هم کم میکند! اما شیخ ممکن است بیگدار به آب بزند و صراحت و شجاعت وی، با حربههای احمدینژاد به ضرر خودش تمام شود. پس وی به یاری یاران خویش در این مناظره نیاز مبرم دارد. حال آیا راه حلی وجود دارد که عبدی، کرباسچی و نجفی بتوانند در این میدان مناظرهای که برای شیخ همانند بازی مرگ و زندگی میماند به یاری او بیایند؟
آری! دقیقاً اینجاست که آخوند بودن کروبی، گره از این کار فروبسته میگشاید! البته نه خود آخوند بودن، که لوازم جانبی آن. درست است. عمامه را میگویم! بیشتر توضیح میدهم. یک بار یک دختر خانم دانشجو به من گفت که با حجاب کاملاً مخالف است. اما حاضر است آن را به صورت اختیاری و در مواقع خاص بپذیرد؛ چون در هنگام امتحانات پایانترم شدیداً به کارش میآید. سپس توضیح داد که چگونه هد فون کوچک را را از زیر روسری داخل گوش خود میگذارد و سیم و تشکیلات آن را از زیر مانتو رد میکند تا به موبایلش برساند! آنگاه دوستی آشنایی کسی به وسیلهی موبایل و از خارج برایش مطالب مهم را میخواند و او مینویسد.
حال شیخ میتواند گوشی را درون گوش خود بگذارد و عمامه را روی آن بکشد به شکلی که پیدا نباشد. سیم را از بالا به داخل عمامه ببرد و از پشت سر، آنجایی که عمامه به عبا میرسد، سیم را وارد عبا کند و از آنجا به موبایل خود متصل نماید. باقی ماجرا راحت است. مشاوران شیخ، صحبتهای احمدینژاد را میشنوند و نکات کلیدی را به وسیلهی موبایل به او "میرسانند" بدون اینکه کسی متوجه شود. شیخ میتواند در حین صحبتهای احمدینژاد، گفتههای مشاوران خود را یادداشت کند و سپس در فرصتی که دارد، آنها را به زبان آورد.
تبصره و تکمله: باقی ماجرا به هنر و ظرافت تیم وی بستگی دارد. در ضمن، مسئولیت عصبانی شدن شیخ در حین مناظره و کوبیدن احتمالی عمامه بر زمین و لو رفتن ماجرا به هیچ وجه متوجهی راقم این سطور نخواهد بود!
پیشنهاد دوم- در مورد شب انتخابات:
کروبی پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دور اول سال 1384 گفت: «... از خواب بيدار شدم، مانند خواب اصحاب كهف همه چيز از اين رو به آن رو شده بود». آری. او تنها دو ساعت خوابید و همه چیز از آن رو به این رو شد. این عیب آخوند بودن را میرساند. میدانیم که آخوندها سربازی نمیروند و دورهی سربازی هم با کسی شوخی ندارد و بیخوابی هم یکی از ارکان جدایی ناپذیر این دوران مقدس است. نگارنده که خود این دوران را طی نموده، دو سال با بیخوابی یا کم خوابی دست و پنجه نرم کرده و گاه دو یا سه شبانهروز فرصت چشم بر هم گذاشتن را نیافته است! لذا اگر کروبی هم به خدمت سربازی مشرف شده بود توانایی آن را داشت که دو ساعت بیخوابی را تحمل کند. آری دو ساعت غفلت و چهار سال حسرت!
اما دیگر گذشتهها گذشته است و شیخ باید به فکر آینده باشد؛ بنابراین این بار کروبی باید مراقبت کند تا زمان اعلام نتیجهی قطعی آرا، یک لحظه هم خوابش نبرد. میدانم که نیازی نیست من این نکته را به او یادآوری کنم. اما نگرانی من از این است که این مورد را جناح مقابل شیخ نیز میداند و با استفاده از "عناصر خود سر" سعی میکنند شیخ را خواب کنند!
روش آنها مشخص است. مهدی خزعلی پیشتر گریزی به این روش زده بود و بعید نیست این روش در مورد شیخ هم به کار رود. خزعلی در نوشته ای با عنوان "رمزگشایی قتل سید احمد خمینی رحمه الله علیه" در مورد روش قتل وی از جانب سعید امامی نقل میکند «... اگر "سیا" می خواست او را حذف کند، به او نزدیک می شد و با شناسایی داروهای او ترتیبی می داد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در میان قوطی قرص او قرار میداد».
پس پیشنهاد حیاتی من به شیخ این است که او باید خوردن تمامی قرصهای خود در شب انتخابات را متوقف کند! ممکن است یکی از عناصر خودسر جناح مقابل یک عدد قرص "دیازپام" وارد قرصهای شیخ کند. آری. با همان یک قرص شیخ به خواب میرود و کار تمام میشود...
اما چرا به کروبی رأی نمیدهم؟
در ابتدا نوشتم که دلیل خود برای رأی ندادن به کروبی را در انتها بیان میکنم. با این حال از این نکته نمیتوان گذشت که کروبی این بار با تیمی قوی پا به عرصهی انتخابات گذارده است؛ به گونهای که شعار پنجاه هزار تومانی او در دورهی پیشین را به برنامهای مدوّن و مناسب در زمینههای گوناگون ارتقاء دادهاند. عباس عبدی، عماد باقی، کرباسچی، نجفی، زیدآبادی، سروش، بابک احمدی و بسیاری دیگر، وزنههای سنگینی هستند که اطراف شیخ جمع شدهاند. کروبی این بار حمایت قشرهای مهمی از روشنفکران و روزنامهنگاران و دانشجویان - که البته به گفتهی خودشان از سر ناچاری بوده است- را به خود جلب کرده است. وی در حمایت از برخی زندانیان سابقهی خوبی دارد. البته آمار اعدامی و زندانی در ایران به اندازهای است که همین معدود حمایتهای شیخ در قبال آنها ناچیز مینماید.
کروبی با نوشتن نامههایی سرگشاده و روشن به تمامی منصوبان و زیردستان رهبری یعنی فرماندهی سپاه (فیروزآبادی)، دبیر شورای نگهبان (جنتی)، رئیس صدا و سیما (ضرغامی)، مدیرمسئول کیهان (شریعتمداری) شجاعت و صراحت خود را به رخ همگان کشید. شجاعتی که خاتمی و میرحسین موسوی از آن بیبهرهاند.
با این حال مهدی کروبی مشهور به شیخ اصلاحات، در زمان مسئولیت در سازمان حج و زیارت و قربانی شدن بسیاری از هموطنان در عربستان سال 1366، در زمان ریاست بر بنیاد شهید، در زمان ریاست بر مجلس ششم و مسئلهی تن دادن به حکم حکومتی، در جریان شهرام جزایری و دریافت سیصد میلیون تومان از وی (به گفتهی خودش) و مواردی دیگر سابقهی خوبی ندارد. او نه تنها حاضر به پذیرش اشتباههای خود نیست، که به آنها افتخار هم میکند.
از طرفی کروبی تا اندازهی زیادی غیرقابل اعتماد است و ممکن است ناگهان تمامی برنامههایش را "تغییر" دهد یا رد کند و یا به یکباره زیر همه چیز بزند و با اربابان قدرت به سازش و تفاهم دست یابد.
آری؛ کروبی به تمامی زیردستان رهبری نامهی سرگشاده نوشت و آنها را سر جای خود نشاند. اما اگر رهبری یک تشر بیاید، آیا کروبی را سر جای خود نخواهد نشاند؟ اگر به او بگوید "بمیر" چه؟ آیا اطاعت نخواهد کرد؟!
****
مرتبط:
نگاهي به ميرحسين موسوي؛ البته بدون عينك سبز رنگ!
انتخاباتي براي "نه" گفتن!
4 نظر:
من میمیرم برای این همه خلاقیتت آقا سعید!
ولی باید اون پیشنهاد رو یه جوری به گوش شیخ برسونی.
نه، نمیر...
عجب. تو طرفدار کروبی هستی اونوقت من به گوشش برسونم؟
به گوش عباس عبدی و محمدعلی ابطحی رسوندم. البته فکر کنم تا ساعت 10 و نیم شب همهی ایران بفهمند غیر خود شیخ! ;)
ایده خیلی جالبی بود!
ولی تا آنجایی که من دقت کرده ام، آخوندها عمامه را دقیقا بالای گوش می گذارند؛ نه رو یا زیر گوش!
ولی به نظرم مهمترین دلیلتون برای رای ندادن به کروبی، بر پایه "اگر"ی است که ممکنه اتفاق بیفته، ممکن هم هست اتفاق نیفته...
:)
نه. من دیدم آخوندهایی که عمامه را روی گوششون می کشند. به هر حال شیخ اگرچه از ننه جون و قوم و خویش و آبا و اجداد خود هم مایه گذاشت در انتهای مناظره با محمود کذاب چپ و راست ضربه خورد. کاش زودتر برای پیرمرد فکری می کردند.
در مورد "اگر" هم 99 درصد اتفاق می افته (می میره). 1 درصد هم خودش رو به مردن می زنه!
ارسال یک نظر