۱۳۸۸/۰۳/۰۸

نگاهي به ميرحسين موسوي؛ البته بدون عينك سبز رنگ!

پرده‌ي اول

عباس عبدي: پرسشم از آقاي موسوي هم اين است كه من تا قبل از 84 مي فهمم چرا ايشان نيامدند. حتي در 84 را هم مي فهمم. اما اين دفعه را نمي فهمم که چرا الآن وارد صحنه شدند؟ چون وضعيت موجود هيچ ربطي به الآن ندارد و تابستان يا پارسال هم مي‌شد فهميد اين وضعيت وجود دارد.

مصاحبه كننده‌ي سايت تدبیر: اما ايشان براي موثر بودن مي‌بايست همين الآن وارد عرصه مي شدند و زودتر از آن مي توانست حجم زيادي از تخريب‌ها را به دنبال داشته باشد.
مصاحبه‌ي سايت تدبير با عباس عبدي، به نقل از وبسايت آينده
پرده‌ي دوم

ميرحسين موسوي: اينجانب در بيانيه اعلام نامزدي خود از فعالان سياسي درخواست کرده‌ بودم که حتي اگر در معرض توهين قرار گرفتم نسبت به اين امر واکنشي نشان ندهند. اينجانب به عنوان کسي که مخاطب نامه آن خانم محترم [فاطمه رجبي] بوده‌ام به جز اطلاع ناصحيحي که در مورد محل منزل مسکوني‌ام به ايشان داده‌اند مابقي اين نوشته را نظري در ميان نظرات يافتم که يک نامزد انتخابات رياست جمهوري بايد طاقت شنيدنش را داشته باشد.
واکنش میر حسین موسوی به طنزی در باره فاطمه رجبی و پاسخ ابراهیم نبوی-سايت كلمه
پرده‌ي سوم

نماینده انجمن اسلامی دانشگاه بابل: «"علت سكوت در برابر اعدام بیش از ۴۸۰۰ زندانی سیاسی در سال ۶۷"؛ "بیست سال سکوت کردید"؛ "نظر شما در مورد اصلاح قانون اساسی"؛ "آيا مي‌پذيريد كه حقوق مسلم ملت ایران قربانی دیپلماسی پرهزینه بر سر داشتن یک حق انرژی هسته ای شود؟"؛ "تحقق وعده‌ي جمع‌آوري گشت‌هاي ارشاد"؛ "شما سه هفته است که به درخواست ملاقات اعضای شورای مرکزی طیف علامه دفتر تحکیم وحدت پاسخی ندادید". ما از شما ۶ سوال صریح و شفاف پرسیدیم و از شما ۶ جواب صریح و شفاف می‌خواهیم. از اینکه صحبت های من به درازا کشید و شما تحمل کردید تشکر می کنم.»


موسوی در حالیکه از پاسخ دادن به سوال های نماینده انجمن اسلامی بابل طفره رفت، با لحنی آکنده از خشم اعلام کرد که این ۶ سوال بیش تر شبیه یک بیانیه است تا مطالبات... در انتهای این مراسم میرحسین موسوی به جای پاسخ دادن به سوالاتی که نماینده انجمن اسلامی صنعتی بابل مطرح کرده بود، از پاسخ گویی طفره رفت و در حالی که دانشجویان فریاد می زدند “میرحسین، ۶۷ ، جواب بده” سالن را ترک کرد.
خبرنامه‌ی امیرکبیر
پرده‌ي چهارم
داخل تاكسي؛ دختر جواني با مانتوي سبز رنگ بحث انتخابات را پيش مي‌كشد و با شور و حرارت، ميرحسين موسوي را تبليغ مي‌كند. در حالي كه به صحبت‌هايش گوش مي‌دهم بيرون را نگاه مي‌كنم. ديوارها را مي‌بينم و شعارهاي تبليغاتي را. نوشته: «اميرحسين موسوي، بهترين گزينه براي نه به دولت 9». فكر مي‌كنم «اميرحسين» را اشتباه ديده‌ام، يا نويسنده‌ي شعار اشتباه كرده است. جلوتر اما همين شعار تكرار مي‌شود و تكرار مي‌شود. در اين زمان صحبت‌هاي دختر جوان به دوران نخست وزيري ميرحسين موسوي و دفاع از آن مي‌رسد كه راننده‌ي تاكسي صحبتش را قطع مي‌كند و با كنايه مي‌گويد شما كه اصلاً آن زمان به دنيا نيامده بوديد...


نقد و نظر
دوستي خواست در مورد ميرحسين موسوي توضيح بدهم كه چرا او را اصلاح طلب نمي‌دانم. به چند مورد اشاره كردم و قول دادم كه چند لينك و نوشته‌ي مرتبط با ميرحسين را با ايميل برايش بفرستم. ديدم بد نيست آن ايميل را مرتب كنم و آن را به همراه مطالبي ديگر در مورد شخص ميرحسين موسوي در قالب يك نوشته بگنجانم. به خصوص اينكه برخي، ميرحسين را «آن‌گونه كه هست» نشان نمي‌دهند و نه تنها دست به بزرگنمايي مي‌زنند، بل كه حقيقت را وارونه نمايش مي‌دهند تا اينكه احمدي‌نژاد رييس جمهور نشود! در حالي كه اين خود نقض غرضي بزرگ است.

در پرده‌ي دوم ديديم كه ميرحسين موسوي مي‌خواهد از خود چهره‌اي به نمايش بگذارد كه مخالف خود را تحمل مي‌كند. اما اينجا مخالف "فاطمه رجبي" است. آيا ميرحسين، مخالفان خود از جنس ديگر را هم تحمل مي‌كند؟ پرده‌ي سوم نشان مي‌دهد كه خير. او تنها مخالفان دست‌چين شده را تحمل مي‌كند. او مخالفاني را تحمل مي‌كند و حتا نقد و نظر آنها را در وبسايت "كلمه" منتشر مي‌كند كه به گفته‌ي ابراهيم نبوي، نقد آنها بر ميرحسين تنها به سود وي خواهد بود! يا زماني كه دانشجوي بسيجي درخواست تريبون مي‌كند، مي‌گويد: «به او تریبون بدهید و بگذارید صحبتش را بکند».

اما «وقتی سوال نماینده انجمن درباره کشتار ۶۷ بیان می‌شد، صدای بلندگوها را به شدت کم کردند. نماینده انجمن اسلامی سه بار رو به میر حسین کرد و از او پرسید اجازه می دهید تا سوالاتم را ادامه دهم که هر سه بار میرحسین سرش را به پایین انداخت و حرفی نزد» و «در حالیکه از پاسخ دادن به سوال های نماینده انجمن اسلامی بابل طفره رفت، با لحنی آکنده از خشم اعلام کرد که این ۶ سوال بیش تر شبیه یک بیانیه است تا مطالبات».سپس «به جای پاسخ دادن به سوالاتی که نماینده انجمن اسلامی صنعتی بابل مطرح کرده بود، از پاسخ گویی طفره رفت و سالن را ترک کرد»!!

اكنون علت هراس گزارشگر سايت تدبير در پرده‌ي اول مشخص مي‌شود؛ آنجا كه مي‌گويد: «ايشان براي موثر بودن مي‌بايست همين الآن وارد عرصه مي شدند و زودتر از آن مي توانست حجم زيادي از تخريب‌ها را به دنبال داشته باشد.»






جمع‌بندي؛ چرا به ميرحسين موسوي رأي نمي‌دهم؟
كارنامه‌ي گذشته‌ي ميرحسين موسوي در دولتش را در اين جمع‌بندي نمي آورم كه خود نيازمند بحث جداگانه‌اي است. اما از مرور گفته‌ها و نوشته‌هاي اخير و نقد و نظرها پيرامون او و ديدگاه‌هايش به اين چند گزاره اشاره مي‌كنم:
1. آرمان موسوی بازگشت به دهه‌ی 1360 و "اسلام ناب محمدي" است و این را هنوز در سخنانش تأکید می‌کند.
2. موسوی همچنان مرید دربست "امام خمینی" است و به همين دليل با هر رويكردي كه با رويكرد وي مغاير باشد مخالف است؛ چرا كه "هر چه آن خسرو كند شيرين كند..."!
3. موسوی در زمان نخست وزيري‌اش در مقابل قتل عام زندانيان 1367 سکوت کرد و همچنان سكوت مي‌كند؛ سکوتی که يا علامت رضاست و يا نشانه‌ي ترس و ناتواني و يا نشانه‌ي عدم اطلاع كه براي يك نخست وزير يا رييس جمهور عذر بدتر از گناه است!
4. موسوي ابتداي انقلاب از ضرورت انقلاب فرهنگي گفت و خود به عضويت اين شورا – كه منجر به بسته شدن و سپس تصفيه‌ي شديد استادان دانشگاه‌هاي كشور شد- درآمد. موسوي هم اكنون نيز عضو "شوراي عالي انقلاب فرهنگي" است كه بر انتشار و سانسور كتاب‌ها طبق آئين‌نامه‌هاي انقلابي اقدام مي‌كند!
5. موسوي با اصلاح قانون اساسي مخالف است چرا كه مرادش آن را امضا كرده است؛ يعني قانون اساسي كنوني را چيزي در حد وحي منزل مي‌داند.
6. موسوي 20 سال سكوت كرده و دم بر نياورده است. وي در پاسخ به دانشجويي كه از او در اين مورد پرسيد، گفت «من 20 سال سكوت نكردم و با توقيف فله‌اي مطبوعات مخالفت كردم». بايد به جناب آقاي موسوي بابت اين اقدام خسته نباشيد گفت. واقعاً زحمت فراواني را در اين مدت متقبل شده‌اند!
7. موسوی باطناً به اصالت دولت و اقتصاد بسته و دولتی و به تعبير خودش اقتصاد اسلامي اعتقاد دارد.
8. موسوی یک احمدی نژاد با شخصيت، صادق‌تر، با ظاهر مرتب و ادبيات بهتر است. به بيان ديگر، احمدي‌نژاد نسخه‌ي بدل ميرحسين موسوي است.
9. موسوی اگر چه مستقل‌تر و با اراده‌تر از خاتمي به نظر مي‌رسد، اما از منظر ترس و هراس از اقتدارگرايان -كه در گفتار و رفتارش كاملاً مشهود است - پهلو به پهلوي خاتمي مي‌زند و از اين نظر يك ملاحظه‌كار و محافظه‌كار است كه پا جاي پاي خاتمي خواهد گذاشت!
10. موسوی مطیع ولایت فقیه است. پس با رأی من معامله می کند و همانند خاتمي آن را به ولی امر خواهد فروخت.

كارتون از نيك آهنگ كوثر

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

4 نظر:

مریم گفت...

دلیل 8 دلیل بسیار قابل تاملی است که متاسفانه هیچ کس به آن توجه نداره...

ناشناس گفت...

ما یک مرد راست گو می خواهیم نه دروغ گو.چرا
من به این دلیل به میر حسین رای می دهم چون سابقه درخشان دارد همین کاری به کارهای دیگر ندارم

ناشناس گفت...

الهم صلی علی محمد و اله محمد و عجل لولیک الفرج و عافیه و نصر ، وجعلنا من خیر عوانه و انصاره و المستشهدین بین یده.

من در مورد بی طرفی رسانه های وابسته به صهیونست ها تردید دارم.اصلا بهتر بگم. در جانبداری اونها از صهیونست شک ندارم . مثل روز روشنه که از دشمن به غیر از دشمنی نمیشه انتظلار داشت!

اما توی یه چیز موندم اون وطن فروشی برخی از هم وطن های ما برای این ارباب صهیونستی و مشارکت در اهداف پلیدشونه. وقتی آقای رمضانزاده معاون وزیر ارشاد دوره خاتمی که مدیر BBC Persian هست. و مزدور انگلیس شده . هزاران ایرانی دیگه که تو لندن و لس آنجلس به قول خودشون TV دارند!
شما فکر می کنید اینا دلارهای مصوب برای براندازی نظام اسلامی ایران که کنکره صهیونستی امریکا تصویب می کنه را که میگیره!؟
دیگه از همشهری خودم تو شمال تهران که صبح تا شب ببینده این TV و هزاران شبکه صهیونستی و انگلیسی و خط فکری از اونجا چه انتظاری داشته باشم؟

کسانی که دم از داریوش و کوروش کبیر و... می زنید؟ آیا اجداد ما هم مثل شما صهیونستی و وطن فروش بودنند؟

یادتون هست محمدرضا پهلوی چه می گفت : کوروش آسوده بخواب ما بیداریم!
ولی به راستی بیدار بود؟ اگر بیدار بود وطنش را می فروخت؟مردمش را بیچاره می کرد؟ به صهیونست ها خدمت می کرد؟جوانان های کشورش را می کشت؟ و....

کسانی که امروز دم از آرادی و حقوق بشر میزنند؟ یادشون رفته که شاه با این مردم چه کرد؟ یادتون رفته تو 8 سال جنگ چه بر سرمون آوردند؟چرا خودتون را به خواب زدید؟

کسی را که خواب میشه بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده هرگز!

هموطن اگه خواب نیستی! بیدار شو...

اما ایران امروز دیگر خفته نخواهد بود.
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند.

سعید صحرایی گفت...

ممنون از ارسال نظرتان؛ یک جمله ی بسیار خوب در میان نوشته ی شما یافتم: «کسی را که خواب میشه بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده هرگز!»

به امید بیداری تمامی خفتگان و به امید اینکه آنهایی که خود را به خواب زده اند و از خفتگان - به ویژه با استفاده از دین- استفاده و به بیان دقیق تر "سوء استفاده" می کنند نیز، انسانیت خود را باز یابند...

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده