۱۳۸۸/۰۳/۲۴

فیلم «انتخابات» و شوک «کارگردان» در سکانس آخر!

1. محسن مخملباف، کارگردان سرشناس ایرانی، شب پیش از انتخابات در مصاحبه‌ای با شبکه‌ی فارسی صدای آمریکا به مناظره‌های بین کاندیداها و تکنیک‌های سینمایی به کار رفته در آنها پرداخت و اشاره کرد که چگونه از این تکنیک‌ها به سود احمدی‌نژاد استفاده شده است. او همچنین احمدی‌نژاد را یک «بازیگر» با استعداد و توانمند نامید.

2. مخملباف در اواسط دهه‌ی 60 فیلمی را به شکل نیمه مستند «کارگردانی» کرد؛ وی با اطلاعیه و اعلامیه‌هایی از «مردم» خواست که برای «بازی» در فیلم وی حضور به هم رسانند و تست بازیگری دهند. جمعیت انبوهی که با نام و احتمالاً آثار مخملباف آشنا بودند، به محل اعلام شده آمده بودند تا مخملباف از آنها تست بگیرد و در واقع برای منظور خود، آنها را «فیلم» کند و همین تست گرفتن و ازدحام جمعیت را تبدیل به فیلمی با عنوان «سلام سینما» کند.

3. به شخصه از فیلم‌هایی که پایان نامعلومی دارند و در بخش یا سکانس آخر تماشاگر را بهت زده می‌کنند و او را در شوک فرو می‌برند، لذت می‌برم. بازی (دیوید فینچر)، مظنونین همیشگی (برایان سینگر)، حس ششم (ام. نایت شیامالان)، همشهری کین (اورسن‌ولز)، و مجموعه‌ی سینمایی «ارّه» از این دست هستند؛ به گونه‌ای که بیننده، تا لحظه‌ی آخر هم‌گام با آنها پیش می‌رود و ناگهان برخلاف تصور تماشاگر،‌ ضربه‌ی نهایی به او وارد می‌شود؛ تماشاگر در اینجا متوجه می‌شود که از ابتدای فیلم تاکنون برداشت اشتباهی داشته است و به اصطلاح «رودست» خورده است!

4. برای نمونه چکیده‌ای از یکی از قسمت‌های فیلم ارّه را می آورم که با بحث و نتیجه‌گیری انتهای این متن نیز ارتباط بیشتری دارد. ارّه، فیلمی خشونت بار است؛ داستان یک قاتل زنجیره‌ای‌ که قتل‌های خود را پشت سر هم و با برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده انجام می‌دهد. فیلم در یک اتاق از خانه‌ا‌ی عجیب و ترسناک شروع می‌شود. 5 یا 6 نفر اسیر این خانه هستند و برای فرار باید از اتاق‌های خطرناک این خانه که هرکدام مخصوص شکنجه‌ی یکی از آنها است عبور کنند . خود قاتل،‌ تصویر و فیلم قربانیانی که در دام وی گرفتار هستند و برای زنده ماندن تقلا می‌کنند و البته یکی پس از دیگری با حربه‌های او جان خود را از دست می‌دهند را به طور پخش مستقیم در اختیار پلیس قرار می‌دهد! پلیس نیز بلافاصله تلاش خود برای مکان‌يابی محل ارسال فیلم را آغاز می‌کند؛ در حالی که آن سو، قربانیان یکی- یکی با شکنجه و مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. سرانجام در حالی که آخرین قربانی، آخرین نفس های خود را می کشد، پلیس سر می‌رسد و دقیقاً اینجاست که با وارد شدن شوک به تماشاگر، دود از سر او بلند می‌شود! پلیس وقتی به محل مورد نظر می‌رسد، یک دستگاه ویدئو به همراه یک تلویزیون با تصویر آخرین قربانی در حال جان دادن و یک دوربین که از صفحه‌ی تلویزیون فیلم می‌گیرد و آن را برای پلیس ارسال می‌کند روبرو می‌شود! در واقع، قاتل، قربانیان را مدت‌ها پیش به قتل رسانده و اکنون با نمایش فیلم از پیش گرفته شده و ارسال آن به نیروهای پلیس، با زیرکی هرچه تمام‌تر، به پلیس و در اصل به بینندگان فیلم رو دست زده ‌است!

5. «نمایش انتخابات» در ایران و اعلام نتیجه‌ی آن از بامداد و صبح امروز، بسیاری را در شوک و بهت فرو برد. از آنهایی که در انتخابات شرکت نکردند تا آنهایی که به کاندیداهای موسوم به اصلاح‌طلب رأی دادند و حتا آنهایی که به احمدی‌نژاد رأی داده بودند! این بار برخلاف دور پیش،‌ مردم حضور گسترده‌ای در انتخابات داشتند و با توجه به موج سبز و جوّ جامعه، به نظر می‌رسید میرحسین موسوی برنده‌ی این به اصطلاح انتخابات باشد. از طرف دیگر، عامل اصلی کشیده شدن مردم به پای صندوق‌های رأی، "نه" گفتن به احمدی‌نژاد بود و نه "آری" گفتن به او که یک مقدار ثابتی رأی دارد وهرچه «بازیگر» توانایی هم باشد نمی‌تواند بر آن مقدار بیافزاید و به 24 میلیون برساند. از این‌رو، خیلی‌ها خود را برای پیروزی میرحسین موسوی آماده کرده بودند. اما نکته‌ای که بسیاری آن را فراموش کردند، توانایی و چیره‌دستی «کارگردان» در طول فیلم و به رخ کشیدن هنر خود در سکانس آخر فیلم انتخابات بود!

جمع‌بندی و تحلیل نمایش انتخابات
اگر تا به اینجا متوجه روال فیلمی که همه‌گی ما تماشاگر آن بودیم و به احتمال زیاد در پایانش دچار شوک شدیم، نشدید، باید آن را مرور کنیم. از سکانس آخر شروع می‌کنیم؛ همان سکانسی که شوک‌آور بود. درست همانند فیلم ارّه، «کارگردان»، فیلم «انتخابات» را از پیش ساخته بود (نتیجه و برنده مشخص شده بود) و خیلی‌ها خیال می‌کردند که پخش مستقیم است! تنها زمانی که نتیجه اعلام شد، متوجه شدند که از روی ویدئو و تلویزیون دارد برای‌شان به شکل غیرمستقیم پخش می‌شود و دود از سرشان بلند شد.

یک سکانس طولانی فیلم، در صدا و سیما و در اتاق مناظره‌ها برنامه‌ریزی شده بود که بازیگر نقش اول به خوبی از پس نقش خود برآمد و توانست جذابیت فیلم را بالا ببرد و بسیاری را موافق یا مخالف خود کند. او برخلاف بازیگران نقش دوم، با «کارگردان» هم‌دست بود و از پایان فیلم اطلاع داشت و به همین علت با اعتماد به نفس بیشتری در صحنه‌ها ظاهر می‌شد. آری؛ «بازیگر» نقش اول این فیلم، همان‌طور که محسن مخملباف هم کشف و اشاره کرد، کسی نبود جز محمود احمدی‌نژاد. بازیگران نقش دوم، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محسن رضایی بودند.

اما این کافی نبود. «کارگردان» زبردست فیلم، برای پرفروش شدن فیلم و به رخ کشیدن هنرنمایی خود به جهانیان و جشنواره‌های جهانی، نیاز به سیاهی لشکرهای چند ده میلیونی داشت که بدون کمترین هزینه -همانند فیلم نیمه مستند «سلام سینما»- موفق شد آنها را به لوکیشن اصلی (پای صندوق‌های رأی) بکشاند و آنها را «فیلم» کند؛ بدون اینکه خود بخواهند یا بدانند! کارگردان از کاراکتر منفی بازیگر نقش اول نیز به خوبی بهره برد؛ در اینجا، منتقدانی که با «بازیگر» نقش اول فیلم، مخالف بودند، بدون اینکه خود بخواهند به عنوان «دستیارکارگردان» در جذب این سیاهی لشکرها بسیار خوب عمل کردند و موفق شدند آنهایی که او را نمی‌خواستند را به صحنه بیاورند.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 نظر:

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده