... من از این دوستان دوران مبارزه بود که به معنای شهامت پی بردم. هر از گاهی زنان و مردانی را دیدهام که جان خود را در راه ایدهای به خطر انداخته و نثار کردهاند. مردانی را دیدهام که در برابر حمله و شکنجه مقاومت کردهاند، بدون آنکه از پا درآیند و قدرت و ایستادگیای نشان دادهاند که خارج از تصور است.
من آموختم که شهامت به معنای وجود نداشتن ترس نیست، بلکه غلبه کردن بر آن است. من اکثر اوقات احساس ترس کردهام، اما آن را در پشت نقاب شجاعت پنهان داشتهام. انسان شجاع آن کسی نیست که احساس ترس نمیکند، بلکه کسی است که بر آن چیره میشود.
من هیچگاه امید خود را به اینکه روزی این دگرگونیها به حقیقت میپیوندند از دست ندادم. علت آن فقط قهرمانان بزرگی که از آنها نام بردم نیست، بلکه شهامت و شجاعت مردان و زنان معمولی این کشور است. من همیشه از این حقیقت آگاه بودهام که در اعماق وجود هر انسانی، رحم و شفقت نهفته است. هیچکس با احساس تنفر نسبت به یک انسان دیگر به دلیل رنگ پوستش یا مذهبش یا فرهنگش متولد نمیشود. به مردم باید یاد داده شود که نفرت داشته باشند؛ پس اگر میتوان به آنها نفرت را آموخت، می توان به آنها درس عشق را نیز یاد داد، چون عشق خیلی طبیعیتر از تنفر به قلب راه پیدا میکند.
حتا در تیرهترین لحظات در زندان، وقتی من و دوستانم در بدترین شرایط قرار میگرفتیم، برای یک لحظه نشانهای کوچک از انسانیت در یکی از نگهبانان میدیدم و همین یک لحظه برای من کافی بود که دوباره به من اطمینان ببخشد تا راهم را ادامه دهم. خوبی در نهاد بشر، شعلهای است که میتواند پنهان نگاه داشته شود، اما خاموش نمیشود.
راه دشوار آزادی، نلسون ماندلا، ص 801.
من آموختم که شهامت به معنای وجود نداشتن ترس نیست، بلکه غلبه کردن بر آن است. من اکثر اوقات احساس ترس کردهام، اما آن را در پشت نقاب شجاعت پنهان داشتهام. انسان شجاع آن کسی نیست که احساس ترس نمیکند، بلکه کسی است که بر آن چیره میشود.
من هیچگاه امید خود را به اینکه روزی این دگرگونیها به حقیقت میپیوندند از دست ندادم. علت آن فقط قهرمانان بزرگی که از آنها نام بردم نیست، بلکه شهامت و شجاعت مردان و زنان معمولی این کشور است. من همیشه از این حقیقت آگاه بودهام که در اعماق وجود هر انسانی، رحم و شفقت نهفته است. هیچکس با احساس تنفر نسبت به یک انسان دیگر به دلیل رنگ پوستش یا مذهبش یا فرهنگش متولد نمیشود. به مردم باید یاد داده شود که نفرت داشته باشند؛ پس اگر میتوان به آنها نفرت را آموخت، می توان به آنها درس عشق را نیز یاد داد، چون عشق خیلی طبیعیتر از تنفر به قلب راه پیدا میکند.
حتا در تیرهترین لحظات در زندان، وقتی من و دوستانم در بدترین شرایط قرار میگرفتیم، برای یک لحظه نشانهای کوچک از انسانیت در یکی از نگهبانان میدیدم و همین یک لحظه برای من کافی بود که دوباره به من اطمینان ببخشد تا راهم را ادامه دهم. خوبی در نهاد بشر، شعلهای است که میتواند پنهان نگاه داشته شود، اما خاموش نمیشود.
راه دشوار آزادی، نلسون ماندلا، ص 801.
0 نظر:
ارسال یک نظر