هنريش هاينه دربارهي ارزش و اهميت موسيقي ميگويد «جايي كه كلام پيش نميرود، موسيقي آغاز ميشود». اما، گاهي وقتها كه كلام پيش نميرود، سفسطه آغاز ميشود!
در مورد انتخابات و شركت/ عدم شركت در آن، پيشتر نوشتم كه هركس به اين نتيجه رسيده است با شركت و رأي دادن در انتخابات ميتواند تغييري ايجاد كند، يا در مجموع، بر اين باور است كه به هر قيمتي در انتخابات شركت كند، نظرش محترم است و او را از اقدامش منع نميكنم. اگرچه خود، به دلايل گوناگون در انتخابات شركت نخواهم كرد.
با اين مقدمه به سراغ اصل مطلب برويم. من مشترك گوگل ريدر (برنامهي اشتراك لينكهاي اينترنتي) آقاي مهدي جامي (مدير محترم و پيشين راديو زمانه) هستم و به هر حال مشاهده و مطالعهي اخبار و رويدادها از ديدگاه يك مدير موفق سايت خبري-تحليلي اينترنتي خوشايند است. اما چندي است كه آقاي جامي هيچ نقد و مخالفتي با كانديداهاي موسوم به اصلاحطلب و به ويژه ميرحسين موسوي را بر نميتابد و در يادداشتهاي كوتاه خود برحاشيهي لينكها، هر نقد و سخني در مخالفت با اين دو را مترادف با حمايت از احمدينژاد تعبير ميكند. چند نمونه از اين موارد را در تصويرهاي زير ببينيد (براي بزرگ شدن تصاوير، روي آنها كليك كنيد):
امروز اما از آقاي جامي، دو لينك ديدم كه دقيقاً در راستاي يادداشتهاي پيشين ايشان بود و نشان از اين داشت كه در اين زمينه، وی به همراه برخي ديگر، به سيم آخر زده است.
اولي اين عكس:
و دومي اين نوشته:
و اما نويسنده در متنش - كه با توجه به نمونههاي بالا مورد تأييد آقاي جامي است- با عنوان "آنها که شرکت نمی کنند به احمدی نژاد راي می دهند" مينويسد: «استدلالش ساده است؛ در انتخابات آتی تنها دو گزینه پیش رو داریم. یا به احمدی نژاد رای می دهید و یا به گزینه ای غیر از او، راه سومی وجود ندارد. چه آن عده ای که به احمدی نژاد رای می دهند و چه آن کسانی که اساسا رای نمی دهند در تمدید دوره ریاست جمهوری او نقش مستقیم خواهند داشت. تنها کسانی که به گزینه ای غیر از او رای دهند در جهت مخالف جریان حاکم عمل می کنند. منظورم از جریان حاکم، دولت احمدی نژاد و حامیان اوست. در اینجا دو حالت بیشتر موجود نیست.... رای "اکثریت خاموش" هم به نفع دولت حاضر خوانده می شود...».
من نام اين شيوه اندیشه و بيان (يا با ماييد و يا با احمدينژاد) را "اصلاح طلبي بنيادگرايانه" ميگذارم كه از هم اكنون مشخص است ما را به كجا خواهد برد!
اين يك مغالطهي آشكار و ناشايست است كه كسي بگويد شركت نكردن در انتخابات مساوي است با رأي دادن به احمدينژاد و به اين وسيله بخواهد ديگران را مجبور به رأي دادن كند! استدلالش ساده است؛ احمدينژاد مقدار ثابتي رأي دارد و ديگر كانديداها براي پيروزي نيازمند شركت گستردهي مردم در انتخابات هستند. رأي ندادن مترادف با رأي دادن به احمدينژاد نيست مگر اينكه منِ نوعي به صراحت بنويسم و تبليغ كنم كه برويد و به احمدينژاد رأي بدهيد! حال اينكه ديگر كانديداها رأي كمتري مي آورند آيا مشكل كساني است كه به آنها رأي نميدهند؟ آيا مجبور كردن ديگران به رأي دادن به كانديداي مورد نظر خود و با اين شيوه، اخلاقي است؟ آزادي انتخاب، دموكراسي و اصلاح طلبي در كجاي اين "استدلال" جاي دارند و در واقع، مرز و تفاوت بین اصلاح طلبی و اقتدارگرایی در کجاست؟ آيا گزينهي سوم يعني انتخاب نكردن، خود نوعي حق و نوعي انتخاب نيست؟
و آيا به راستي هيچ روش بهتري براي تبليغ و جمع كردن رأي وجود ندارد كه آخرين تير اين افراد براي جلب نظر مردم و جذب رأي به سود كانديداهايشان، رها کردن اين گونه "استدلال"ها باشد؟!
آري؛ آنجا كه كلام پيش نميرود...
مطلب مرتبط:
انتخاباتي براي "نه" گفتن
در مورد انتخابات و شركت/ عدم شركت در آن، پيشتر نوشتم كه هركس به اين نتيجه رسيده است با شركت و رأي دادن در انتخابات ميتواند تغييري ايجاد كند، يا در مجموع، بر اين باور است كه به هر قيمتي در انتخابات شركت كند، نظرش محترم است و او را از اقدامش منع نميكنم. اگرچه خود، به دلايل گوناگون در انتخابات شركت نخواهم كرد.
با اين مقدمه به سراغ اصل مطلب برويم. من مشترك گوگل ريدر (برنامهي اشتراك لينكهاي اينترنتي) آقاي مهدي جامي (مدير محترم و پيشين راديو زمانه) هستم و به هر حال مشاهده و مطالعهي اخبار و رويدادها از ديدگاه يك مدير موفق سايت خبري-تحليلي اينترنتي خوشايند است. اما چندي است كه آقاي جامي هيچ نقد و مخالفتي با كانديداهاي موسوم به اصلاحطلب و به ويژه ميرحسين موسوي را بر نميتابد و در يادداشتهاي كوتاه خود برحاشيهي لينكها، هر نقد و سخني در مخالفت با اين دو را مترادف با حمايت از احمدينژاد تعبير ميكند. چند نمونه از اين موارد را در تصويرهاي زير ببينيد (براي بزرگ شدن تصاوير، روي آنها كليك كنيد):
امروز اما از آقاي جامي، دو لينك ديدم كه دقيقاً در راستاي يادداشتهاي پيشين ايشان بود و نشان از اين داشت كه در اين زمينه، وی به همراه برخي ديگر، به سيم آخر زده است.
اولي اين عكس:
و دومي اين نوشته:
و اما نويسنده در متنش - كه با توجه به نمونههاي بالا مورد تأييد آقاي جامي است- با عنوان "آنها که شرکت نمی کنند به احمدی نژاد راي می دهند" مينويسد: «استدلالش ساده است؛ در انتخابات آتی تنها دو گزینه پیش رو داریم. یا به احمدی نژاد رای می دهید و یا به گزینه ای غیر از او، راه سومی وجود ندارد. چه آن عده ای که به احمدی نژاد رای می دهند و چه آن کسانی که اساسا رای نمی دهند در تمدید دوره ریاست جمهوری او نقش مستقیم خواهند داشت. تنها کسانی که به گزینه ای غیر از او رای دهند در جهت مخالف جریان حاکم عمل می کنند. منظورم از جریان حاکم، دولت احمدی نژاد و حامیان اوست. در اینجا دو حالت بیشتر موجود نیست.... رای "اکثریت خاموش" هم به نفع دولت حاضر خوانده می شود...».
من نام اين شيوه اندیشه و بيان (يا با ماييد و يا با احمدينژاد) را "اصلاح طلبي بنيادگرايانه" ميگذارم كه از هم اكنون مشخص است ما را به كجا خواهد برد!
اين يك مغالطهي آشكار و ناشايست است كه كسي بگويد شركت نكردن در انتخابات مساوي است با رأي دادن به احمدينژاد و به اين وسيله بخواهد ديگران را مجبور به رأي دادن كند! استدلالش ساده است؛ احمدينژاد مقدار ثابتي رأي دارد و ديگر كانديداها براي پيروزي نيازمند شركت گستردهي مردم در انتخابات هستند. رأي ندادن مترادف با رأي دادن به احمدينژاد نيست مگر اينكه منِ نوعي به صراحت بنويسم و تبليغ كنم كه برويد و به احمدينژاد رأي بدهيد! حال اينكه ديگر كانديداها رأي كمتري مي آورند آيا مشكل كساني است كه به آنها رأي نميدهند؟ آيا مجبور كردن ديگران به رأي دادن به كانديداي مورد نظر خود و با اين شيوه، اخلاقي است؟ آزادي انتخاب، دموكراسي و اصلاح طلبي در كجاي اين "استدلال" جاي دارند و در واقع، مرز و تفاوت بین اصلاح طلبی و اقتدارگرایی در کجاست؟ آيا گزينهي سوم يعني انتخاب نكردن، خود نوعي حق و نوعي انتخاب نيست؟
و آيا به راستي هيچ روش بهتري براي تبليغ و جمع كردن رأي وجود ندارد كه آخرين تير اين افراد براي جلب نظر مردم و جذب رأي به سود كانديداهايشان، رها کردن اين گونه "استدلال"ها باشد؟!
آري؛ آنجا كه كلام پيش نميرود...
مطلب مرتبط:
انتخاباتي براي "نه" گفتن
12 نظر:
این متن کلا متن خوبی بود. مخصوصا این جمله:
"اينكه ديگر كانديداها رأي كمتري مي آورند آيا مشكل كساني است كه به آنها رأي نميدهند؟"
در مورد پاسخ مفصل شما در پست قبلی قصد دارم مطلبی در سایت روزنامه بنویسم. البته از اینکه وقت گذاشتید و پاسخ دادید متشکرم.
متاسفانه، شما ممتوجه استدلال نشدید و با کج فهمی خود، باعث فریب دیگران نیز می شوید.
همان گونه که گفتید، طرفداران احمدی نژاد قطعا رای می دهند. بنابراین، احمدی نژاد از همین حالا تعداد مشخصی رای دارد (تعداد A)؛ این در حالی است که مخالفبن او در دو جبهه ی "تحریم" (تعداد B) و "رای به غیر از احمدی نژاد" (تعداد O) جای دارند. اگر شخصی مخالف در گروه تحریم جای بگیرد، موازنه ی آرا تغییر نمی کند (A - O به نفع ا.ن.) در حالی که اگر رای دهد، موازنه ی آرا یکی کمتر می شود (A - O - 1)؛ بنابراین، در شرایطی که یکی از کاندیداها با مقداری تضمین شده از آرا از دیگر کاندیداها پیشی دارد، نتیجه ی تحریم انتخابات توسط یک فرد مخالف، به طور موثر افزایش موازنه ی آرا به نفع کاندیدای برتر است. توجه کنید که این استدلال تنها در صورتی منطقی است یکی از کاندیداها با قاطعیت در حال حاظر جلو باشد.
بنابراین، اگر برای شخص شما افزایش احتمال عدم تمدید دوره ی احمدی نژاد تنها اندکی مهم تر از خواب صبح روز انتخابات است، نتیجه ی منطقی این است که رای بدهید، حد اقل با این امید که انتخابات به دور دوم کشیده شود.
مطمئن باشید رای ندادن شما، و میلیون ها نفر مثل شما، ذره ای حکومت کنونی را زیر سوال نمی برد؛ چرا که از همین حالا همگی می توانیم تصور کنیم که چه تصاویری در روز انتخابات در رسانه های پخش خواهد شد و چه شعارهایی داده خواهد شد.
آقا یا خانم محترم !
راستش من متوجهی "استدلال" جدید شما نشدم. امیدوارم خودتان متوجه شده باشید و يا شخص ثالثي آن را تشريح كند. اما مسلماً یک نکته ای که جا انداخته اید، دیدن همه چیز از دیدگاه خودتان و نادیده گرفتن اصطلاح اصلاح طلبی بنیادگرایانه بوده است.
بر اساس آزادی بیان، همانگونه که اجازه میدهم نظر شما منتشر شود، نظر انتقادی خودم در مورد انتخابات، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، احمدی نژاد و غیره را هم بیان میکنم و بیان خواهم کرد که البته اینکه خوشایند یا بدآیند دیگران باشد مشکل از من نیست!
من نمی توانم بپذیرم برای اینکه احمدی نژاد رییس جمهور نشود، حقیقت را وارونه نمایش دهیم یا کتمان کنیم و در برابر بزرگنمایی، دروغ، هیجانزدگي و ... سکوت کنیم.
نظر کلی من این است که مشکل اصلی احمدی نژاد نیست که بخواهم برای ماندن یا نماندن او بروم و رایی که برایم ارزشمند است را به صندوقی بریزم که معلوم نیست از کجا سر در می آورد و رییس جمهوری را انتخاب کنم که به فرض "اصلاح طلب بودن" در نهایت مطیع اوامر مافوق خود باشد.
در مورد كج فهمي و فريبكاري، ضمن اينكه سعي كنيد آداب گفتگو را مراعات نماييد، قضاوت را به ديگران وا ميگذارم.
aghaye doktor sahraie aziz, shoma raye arzeshmande khodetuno enghadr negah darid,ta sobhe dolate shoma bedamad,unvaght ba eftekhar shenasnameye khodetuno kasid konid va jaye mohr bar pishanie shenasname ra be hame neshan dahid, ta aan rooz, baraye shomaiii ke 4 sale ahmadi nejadi ba 8 sale khatami i barabari mikonad,ma va amsale ma, ke bekhatere kasif nashodane shenasnamehaye shoma be kesafat keshide shodand,be in ghabil estedlal haye beghole shoma gheire manteghi edame khahim dad,moafagh bashid
دوست عزیز، آیا راهی بهتر از تن دادن به تغییرات تدریجی سراغ دارید؟ آیا فرقی در دوره های رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد احساس نکردید؟ ... نکند شما نیز معتقد به این هستید که تنها راه "آزادی ایران!" یک نبرد قهرآمیز و مسلحانه ی تاریخی ... و یا یک جنگ خارجی است؟ ما همیشه چوب افراط را می خوریم. آیا هنگامی که دهان و دست و پایمان را بسته اند، راهی موثر تر از همراه شدن با اکثریت صداهای مخالف وجود دارد؟ شما فکر می کنید که موسوی و یا کروبی واقعا از جنس من هستند که دارم گلویم را برایشان پاره می کنم؟ شما واقعا فکر می کنید که فضای سیاسی قبل و بعد از احمدی نژاد به یک اندازه بسته بود؟ ... می شود چند تا از دلیل های نابتان را برای تحریم انتخابات و اثرات طولانی مدت این تصمیمان را برای ما هم بگویید تا شاید ما هم از دام این "اصلاح طلبی اصول گرایانه" نجات پیدا کنیم و آگاه و هشیار شویم؟ (همان ناشناس قبلی)
ناشناس عزيز و محترم
در پاي كامنت قبلي اشاره كردم كه آداب صحبت را رعايت كنيد. منظورم 3 سطر پايان نظر اخير شماست! با تحقير كردن و تحميل نظر كردن نميشود به گفتگو ادامه داد...
در مورد مبارزهي مسلحانه يا انقلابي ديگر و حملهي آمريكا و غيره، افراط گرايي، ايده آليست بودن، در مورد تن دادن به حداقلها و به قول شما تغييرات تدريجي (اگر تغييري باشد) و غيره، مطلبي كه در زير همين متن لينك داده شده با عنوان "انتخاباتي براي نه گفتن" و دو-سه لينك پاي همان مطلب را ملاحظه كنيد. همچنين يك مطلب ديگر با عنوان "مشاركت مردمي، جامعهي مدني و دموكراسي" را در همين وبلاگ يا در سايت خرداد جستجو كنيد.
اما در مورد گذار به آزادي و دموكراسي كه فرموديد؛ دستيابي به اينها نيازمند چند فاكتور است كه يكي از مهمترين آنها، مدارا و تحمل مخالف از جانب خود مردم است. كسي كه ميخواهد نظرش را به ديگران تحميل كند و يا بر اين باور است كه "يا با ماييد و يا با احمدينژاد" و ميخواهد مرا مجبور به راي دادن به كانديداي مورد نظرش كند، از اين فاكتور بيبهره است و در نتيجه او و همفكران و كانديداهايش نميتوانند در گذار به دموكراسي موثر باشند. اگر قرار به سفسطه و زور و اجبار و فشار و تهديد و غيره است، همين احمدينژاد بهتر است. خلايق را هرچه لايق!
در ضمن، در ابتداي اين نوشته عرض كردم كه كسي را از شركت در انتخابات منع نميكنم. شما مختار هستيد كه برويد و به ميرحسين يا كروبي يا حتا احمدينژاد راي بدهيد و اميدوارم راي شما نتيجه بخش باشد و تغييرات مورد نظر شما حاصل شود.
************************************************
amti ممنون از نظر شما؛
نخست اينكه من دكتر نيستم ولي آنقدر "دكتر" در زندگيام ديده ام كه معتقدم اين پيشوند، نه براي من و نه براي ديگري ارزشي نميافزايد.
در مورد پاك نگه داشته شدن شناسنامهي من به قيمت به كثافت كشيده شدن زندگي شما متاسفم؛ اما چارهاي ندارم. اميدوارم با شركت ديگران، تغيير مد نظر شما ايجاد شود. اما زندگي خيليها از زمان عقبتري از اين حرفها به كثافت كشيده شد؛ يا آواره و مهاجرت اجباري، يا زندان و اعدام، يا قتل عام 67، يا قتلهاي زنجيرهاي، يا در كوي دانشگاه و يا فقر و نابرابري و تورم و دزدي و فساد مالي و بيكاري واعتياد و قلع و قمع درويشان و دانشجويان و كارگران و زنان و ... و خلاصه از اين كثافت ها ديگر. البته من فكر نميكنم حاصل اين 4 سال بوده باشد. حالا شما ميگوييد هست را نميدانم. خوب حالا چه ديواري هم كوتاه تر از احمدينژاد!؟
در ضمن، اين نوشته از احمد زيدآبادي (كه به صف شركت در انتخابات پيوسته) در مورد اين دوره بدك نيست:
«من به جد باور دارم كه اگر به جای آقای احمدی نژاد یكی از كاندیداهای مورد نظر اصلاح طلبان در انتخابات سال 84 پیروز میشد، عواقبش برای ما بسیار سنگینتر از وضع كنونی بود به طوری كه اكنون با بی اعتباری تمام باید صحنه را ترك و سرنوشت كشور را دو دستی و بی هیچ ادعایی تقدیم طیف نوظهوری حتی افراطیتر از تیم آقای احمدی نژاد میكردیم.»
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/may/16//-2632233505.html
شما هم موفق باشيد دوست گرامي
ممنون که سوال های من را پاسخ دادید. ولی متاسفانه جواب یکی از سوال هایم را کاملا نگرفتم، این که نتیجه ی رای ندادن شما چیست و چه چیزی را می خواهید با این کار اعلام دارید، و این که آیا واقعا کوچکترین احتمالی می دهید که به هدف خود برسید؟
درست متوجه نشدم. خلاصه این که شما از شرکت نکردن مردم در انتخابات استقبال می کنید. "آن هایی که نمی خواهند رای دهند را چراتحریک می کنید بیاید رای بدهند؟ بگذارید راحت باشند." اتفاقا همین نگاه شماست که ما را وا می دارد که نشسته ها را تحریک کنیم که برخیزند. این پوستر-که از وبلاگ من نقل شده- ، کاری به کسانی که به احمدی نژاد رای می دهند ندارد. ولی کسانی که دوست ندارند او رای بیاورد را تشویق می کند که کاری بکنند و رایی بدهند. از آن جا که در ادبیات رایج جمهوری اسلامی، هر رایی، قبل از ریخته شدن به صندوق نامزدها، رای به جمهوری اسلامی است و تاکید رهبری هم بر شرکت حداکثری مردم است. این که ما این طوری یک عده را تشویق کنیم به رای دادن و در خانه ننشستن، لااقل باید طبق منویات مقام عظمای ولایت، برای شما که خوش آیند باشد. چرا بر آشفته ای عزیز؟
ناشناس جان!
فرض كن كه راي ندادن من نتيجهاي ندارد! اما وقتي ميبينم كه راي دادن من هم بي نتيجه است، پس نتيجه ميگيرم كه كار كم هزينه تر را انجام دهم يعني راي ندهم. در اين مورد در كامنتي زير مطلب "انتخاباتي براي نه گفتن" توضيح دادم.
اما حداقل نتيجهي راي ندادن من اين است كه كساني مثل ميرحسين موسوي و مهدي كروبي مجبور ميشوند براي جلب نظر من - و علي رغم باور شخصي خود- شعارهاي حقوق شهروندي و آزادي و تغيير قانون اساسي و غيره بدهند. اما اگر حاضر شوم به هر قيمتي شركت كنم همين شعارها را هم نميدهند. اگرچه در حد شعار هم باقي خواهد ماند؛ وگرنه رييس جمهور نه اختيار تغيير قانون اساسي را دارد و نه امكان اجراي حد متوسطي از حقوق شهروندي و نه آزادي مطبوعات و نه ديگر چيزها!
اما در مورد كوچكترين احتمال در مورد رسيدن به هدف؛ اولاً مهم رسيدن يا نرسيدن به هدف نيست. مهم راه انتخاب شده است. وگرنه ميتوان براي رسيدن به هدف هر نوع وسيلهاي را توجيه كرد! مثلاً يك نمونهي رسيدن به هدف استفاده از مغالطه و ايجاد فشار و زور است. مانند اينكه بگوييم "راي ندادن= راي دادن به اجمدي نژاد". خوب اين ممكن است در كوتاه مدت جواب بدهد (كه نميدهد) اما در بلند مدت نه...
اگر مطالب قبلي را مطالعه ميكردي، در جايي از قول توكويل نوشتم كه دموكراسي بيش از آنكه مقولهاي سياسي باشد، مقولهاي اجتماعي است. خوب، پيگيري دموكراسي از درون جامعه يك راه است اگرچه زمان بر.
**********************************************
آقاي حاجي كريمي گرامي
گفتهايد: «آن هایی که نمی خواهند رای دهند را چراتحریک می کنید بیاید رای بدهند؟».
اما اشارهاي نكرديد كه كجا و چگونه تحريك كردهام بروند و راي بدهند. در ايتداي متن عرض كردم «در مورد انتخابات و شركت/ عدم شركت در آن، پيشتر نوشتم كه هركس به اين نتيجه رسيده است با شركت و رأي دادن در انتخابات ميتواند تغييري ايجاد كند، يا در مجموع، بر اين باور است كه به هر قيمتي در انتخابات شركت كند، نظرش محترم است و او را از اقدامش منع نميكنم.» در انتهاي مطلب هم لينكي گذاشتهام در مورد انتخابات و عدم شركت در آن.
حالا نميدانم چگونه منع نكردن آنهايي كه ميخواهند در انتخابات شركت كنند را با تحريك آنهايي كه نميخواهند شركت كنند معادل گرفتهايد!؟ بنابراين مابقي نظريات شما هم بر اين اساس استوار است و پاسخ پرسش شما مشخص.
من در مورد راي دادن يا ندادن، نه كسي را تشويق و نه تحريك و نه منع ميكنم و نه از روشهاي نا مستدل و نامعتبري مثل "راي ندادن=راي دادن به احمدينژاد" استفاده خواهم كرد.
در ادامه متاسفانه اين "استدلال" شما را هم متوجه نشدم كه چرا "بايد براي من خوشايند باشد":
«تاکید رهبری هم بر شرکت حداکثری مردم است. این که ما این طوری یک عده را تشویق کنیم به رای دادن و در خانه ننشستن، لااقل باید طبق منویات مقام عظمای ولایت، برای شما که خوش آیند باشد.»
در مورد "برآشفته شدن" هم قضاوت با ديگران!
من متن و نظرات رو خوندم ولی معتفدم شما دلیل قانع کننده ای برای تحریم انتخابات ندارید, دلیل من برای شرکت در انتخابات ساده است؛ جلوگیری از انتخابات مجدد احمدی نژاد؛ چون تفاوت دوران خاتمی و احمدی نژاد رو با پوست و گوشت درک کرده ام؛ ولی شما هنوز متوجه نشدید که با تحریم انتخابات هیچ اتفاقی نمی افته (هر چند به طور ضمنی عنوان کردید که کارتون هیج نتیجه ای نداره) اما اصرار شما بر ادامه تحریم انتخابات نشون میده شما از نتایح تحریم انتخابات مجلس هفتم و شوراهای بعد از اون درس نگرفتید.
با هم برای تغییر
تنها برای ایران
..................
رأی به کروبی عین رأی به اصلاحات است.
اگر خواست خداوند باشد با پیروزی موسوی (ان شا ا...) پایان حکومت دیکتاتوری خواهد شد و حکومت انسانهای شایسته بر این سرزمین آغاز خواهد گردید البته این مطلب برای افراد کم سواد قابل هضم نیست .
ارسال یک نظر