«لیر» عملاً میخواهد عشق دخترانش را در کفهی ترازو بگذارد تا ببیند کدام وزینتر است. با توجه به اهمیت خاصی که شکسپیر برای عشق بی آلایش انسانی قایل است، او حماقت و خامی لیر را در این مورد به نمایش میگذارد. عشق پاک و واقعی به زبان نمیگنجد؛ چنان که «کردلیا» وقتی به سخنان ریاکارانهی خواهرانش گوش میدهد، با دستپاچگی از خود میپرسد: «آه... چه کاری از کردلیا ساخته است؟ هیچ! مگر مهر ورزیدن و دم فروبستن». و کمی بعد با خود میگوید: «محبتم از آنچه بتواند بر زبان بیاید ژرفتر است»...
«لیر» عملاً میخواهد عشق دخترانش را در کفهی ترازو بگذارد تا ببیند کدام وزینتر است. با توجه به اهمیت خاصی که شکسپیر برای عشق بی آلایش انسانی قایل است، او حماقت و خامی لیر را در این مورد به نمایش میگذارد. عشق پاک و واقعی به زبان نمیگنجد؛ چنان که «کردلیا» وقتی به سخنان ریاکارانهی خواهرانش گوش میدهد، با دستپاچگی از خود میپرسد: «آه... چه کاری از کردلیا ساخته است؟ هیچ! مگر مهر ورزیدن و دم فروبستن». و کمی بعد با خود میگوید: «محبتم از آنچه بتواند بر زبان بیاید ژرفتر است»
پس خواننده و تماشاگر- که میداند در ذهن کردلیا چه میگذرد- تعبیری متفاوت از «هیچ» دارد. لیر اما، پاسخ کردلیا را «هیچ» میپندارد؛ در حالی که هیچ کردلیا یعنی همه چیز، یعنی آنقدر که به زبان نمیآید.
ویلیام شکسپیر، نویسنده یا روانشناس. هلن اولیائینیا، نشر فردا، صص 38-37.
(چکیدهای یک صفحهای از نمایشنامهی تراژیک «شاه لیر» را از اینجا بخوانید).
1 نظر:
تعجب کردم... بسیار.
ارسال یک نظر