۱۳۸۷/۱۰/۳۰

«وقتی من سرباز بودم (۱): از معافیت تا اعزام»

در جامعه‌ي ايران، انواع نابرابر‌ي‌ها وجود دارد. نابرابري زن-مرد يكي از بارزترين انواع نابرابري هاست؛ و خدمت اجباري سربازي هم از جلوه‌هاي بارز نابرابري زن-مرد به شمار مي‌رود! به هر شكل، اين شتري كه درب منزل پسرها (اكثرشان) مي‌خوابد، درب خانه‌ي ما هم خوابيد. البته نه الان كه 5 سال پيش از اين در چنين ماهي (دي‌ماه). انگار که همین چند روز پیش بود. پس از گذشت اين مدت زمان، بد نديدم كه خاطرات نانوشته‌ي از آن دوران را به طور هفتگي بنويسم و در «نماي نزديك» بگذارم. البته شاید هر کس دیگری هم در نیروی انتظامی و آن هم پلیس ۱۱۰ خدمت سربازی را بگذراند...

در جامعه‌ي ايران، انواع نابرابر‌ي‌ها وجود دارد. نابرابري زن-مرد يكي از بارزترين انواع نابرابري هاست؛ و خدمت اجباري سربازي هم از جلوه‌هاي بارز نابرابري زن-مرد به شمار مي‌رود! به هر شكل، اين شتري كه درب منزل پسرها (اكثرشان) مي‌خوابد، درب خانه‌ي ما هم خوابيد. البته نه الان كه 5 سال پيش از اين در چنين ماهي (دي‌ماه). انگار که همین چند روز پیش بود. پس از گذشت اين مدت زمان، بد نديدم كه خاطرات نانوشته‌ي از آن دوران را به طور هفتگي بنويسم و در «نماي نزديك» بگذارم. البته شاید هر کس دیگری هم در نیروی انتظامی و آن هم پلیس ۱۱۰ خدمت سربازی را بگذراند و وبلاگی هم داشته باشد٬ آنقدر تجربه و خاطره داشته باشد که دست به چنین اقدامی غیر انتحاری بزند!

چهارسال دوره ي ليسانسم (همان كارشناسي) به پايان رسيده بود. دفترچه‌ي آماده به خدمتم هم در راه بود. طبق قانون نظام وظيفه، مشمولان خدمتي كه شاخص BMI يا نسبت وزن به قد (بر اساس کیلوگرم بر متر مربع) از عدد 17 كمتر باشد از سربازي معاف مي‌شوند. یکی از دوستانم چند روز قبل از همین راه معافیت خودش را گرفته بود. از خودم را حساب کردم نزدیک ۱۸ بود. تصمیم به کاهش وزن گرفتم. با کم غذا خوردن که برای من کار دشواری هم نبود. چیزی شبیه اعتصاب غذا! بعد از دو-سه هفته وزنم را حساب کردم و در فرمول مزبور گذاشتم. کمتر از ۱۷ بود. خوشحال از اینکه دو-سه هفته سختی کشیدم تا دو سال راحت باشم. صبح فردایش دفترچه اعزام به خدمت را برداشتم و رفتم سازمان نظام وظیفه٬ بخش معافیت پزشکی٬ پذیرش. توضیح دادم که برای چه کاری آمده ام. حرفی زد که سر جایم خشکم زد: «از دیروز این قانون عوض شده٬ باید زیر ۱۵ باشی!».

در راه برگشت به خانه به فکر جبران وزن از دست داده هستم. تاریخ اعزام هم در دفترچه خورده و آب از سرم گذشته است. ۲ دی ۱۳۸۲ باید در همان محل نظام وظیفه برای تقسیم آماده باشم. دو-سه هفته فرصت دارم. چند حکم قهرمانی از مسابقات دو و میدانی استانی و کشوری دارم. به بخش تربیت بدنی سپاه و نیروی انتظامی و ارتش می روم. تربیت بدنی نیروی انتظامی (پاس) شرایط بهتری دارد و از طرفی آنها هم علاقمند به جذبم می شوند. نامه ای می نویسند که روز تقسیم نیرو٬ وارد نیروی انتظامی شوم.

روز تقسیم مشمولان لیسانس است. نامه را به مسئول مربوط می دهم. زیرش را پاراف می کند و کار تمام می شود. تمام که چه عرض کنم. تازه شروع می شود. یعنی برای آموزشی به نیروی انتظامی می روم و طبق قرار با مسئولان پاس٬ بعد از این مدت دو ماهه به آنجا خواهم رفت. تاریخ ۵ دی ماه را تعیین می کنند برای حاضر شدن در محل آموزشی.

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

1 نظر:

ناشناس گفت...

بعدش!!؟

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده