بحث پیرامون انتخابات ریاست جمهوری سال آینده از اکنون شروع شده است. انتخابات مجلس (اسفند 1386) نشان داد که اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکردند. به عبارت دیگر، کمتر از 50 درصد شرکت کننده در انتخابات حاضر شدند. از اینرو اصلاح طلبانِ مدافع شرکت مردم در انتخابات، بر جذب این افراد تمرکز کردهاند. لبّ کلام آنهایی که مردم را به شرکت در انتخابات فرا میخوانند این است که باید سهمی -اگر چه ناچیز- از قدرت داشت و روش پیشنهادی آنها، برگزیدن «بد» از میان بد و بدتر است. یادداشت حاضر به بررسی کوتاه نظرات چند شخصیت فعال در زمینه «دعوت مردم به انتخابات» میپردازد...
بحث پیرامون انتخابات ریاست جمهوری سال آینده از اکنون شروع شده است. انتخابات مجلس (اسفند 1386) نشان داد که اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکردند. به عبارت دیگر، کمتر از 50 درصد شرکت کننده در انتخابات حاضر شدند. از اینرو اصلاح طلبانِ مدافع شرکت مردم در انتخابات، بر جذب این افراد تمرکز کردهاند. لبّ کلام آنهایی که مردم را به شرکت در انتخابات فرا میخوانند این است که باید سهمی -اگر چه ناچیز- از قدرت داشت و روش پیشنهادی آنها، برگزیدن «بد» از میان بد و بدتر است.
در اینکه انتخابات(!) در ایران نوعی توهین به شعور مردم بهشمار میرود کمتر میتوان تردید کرد. اما این توهین، نه تنها از سوی حکومت یا جناح حاکم بر دولت، که از سوی اصلاح طلبان نیز صورت میگیرد. برخی از اصلاح طلبانی هستند که به هر قیمتی قصد جذب مردم به پای صندوقهای رأی را دارند. از این رو به بررسی کوتاه نظرات چند شخصیت فعال در زمینه «دعوت مردم به انتخابات» پرداخته میشود:
ابراهیم نبوی
نبوی چندی پیش در بگو- مگویی که با روزنامه وزین (!) کیهان داشت، به علت انتشار چند نوشته خود، حق نویسندگی طلب کرده بود. نکته حائز اهمیت این است که درواقع، نبوی برای دعوت مردم به انتخابات نیز به روش کیهان و دیگر محافظهکاران عمل میکند. بگذریم از اینکه حتی کامنتهایی که در وبسایت شخصیاش در مورد انتخابات گذاشته میشود را نیز منتشر نمیکند. اما به چند نمونه از تجمیع طنز و تبلیغات برای انتخابات که به لودگی میل میکند اشاره میشود:
«دو روز قبل مقالهای را در اينترنت خواندم با تيتر «به کام سلطان، به زيان دموکراسی». تيتر را که ديدم متوجه شدم مطلبی از «علی کشتگر» است. دو سه بخش از مقاله را که خواندم از شدت جراحات وارده حالم بد شد... هر جوری فکر می کنم میبينم اين علی کشتگر خيلی تند برخورد میکند. از همه کسانی که قلبشان ضعيف نيست و بالای هجده سال دارند، در خواست می کنم مقاله «به کام سلطان، به زيان دموکراسی» را حتما بخوانند. البته مطلب اشتباه چاپی دارد، نمی دانم چرا بالای مقاله نام اکبر گنجی نوشته شده است».
ابراهیم نبوی: پهلوان اکبر و سلطان علی شاه، دوم دام
در اصل، نبوی که نیک به نقش افرادی چون گنجی در تحریم انتخابات واقف است، به این شیوه نخنما و کاملاً کیهانی قصد تخریب گنجی و نوشته او را دارد!
«عباس عبدی تقریبا پراشتباهترین سیاستمدار کشور هست که تقریبا هیچ پیش بینی درستی از سال 1368 به بعد نتونسته بکنه، همیشه اشتباه کرده. من که تصمیم دارم باهاش وارد بحث بشم. به نظرم سووالاتی که کرده جای بحث داره، اگرچه خیلی هاش درسته، ولی خیلی جاها با مفروضاتی وارد شده که اصلا مفروضات درستی نیست».
ابراهیم نبوی (داور خان!)، بالاترین، بخش نظرات خوانندگان
عباس عبدی، در نوشتهای منحصر به فرد با عنوان «چگونه آمدن؛ مسأله اين است» پرسشهایی اساسی را مطرح میکند و نبوی، این نظر طنزگونه را به جای پاسخ به نوشته عبدی مینویسد. به نظر میرسد اصلاح طلبان همچون نبوی سعی در تخریب شخصیت نویسنده میکنند تا پاسخ به پرسش ها!
شاید مخاطب اصلی اکبر گنجی در نوشته زیر، شخص نبوی باشد:
«... تکرار این سخنان در دو انتخابات گذشته که: تحریمکنندگان عامل بر سر کار آمدن احمدینژاد هستند، تحریمکنندگان مسئول وضعیت موجود هستند، تحریم کنندگان میخواهند با سربازان آمریکایی و حملهی نظامی دموکراسی را به ایران وارد کنند، تحریمکنندگان از عمل خود پشیمان شده و فهیمدهاند که چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند، تحریمکنندگان در این انتخابات شرکت خواهند کرد و به اصلاحطلبان رأی خواهند داد، سودی به حال معتقدان به شرکت در انتخابات ندارد. کدام تحریمکنندهای پشیمان شده و نظر خود را پس گرفته است؟ کدام تحریمگری مدافع حملهی نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران است؟ آیا استفاده از این روشها به معنای افتادن به دام روشهای غیر اخلاقی - امنیتی محافظهکاران نیست؟»
اکبر گنجی: مسألهی ما احمدینژاد نیست، رادیو زمانه، 17/4/1387
جالب آنکه نبوی، که همزمان از چندین رسانه (روزآنلاین، رادیوزمانه، امروز، دوم دام و ...) مطالب خود را منتشر میکرد، پس از شکست اصلاح طلبان در دو مرحله انتخابات مجلس، چنین اعتراف میکند:
«شش ماهی است که وقتی به سیاست و انتخابات و وضع کشور فکر میکنم، حالم به هم میخورد. در تمام این مدت هرگاه که مجبور بودم در مورد انتخابات بنویسم، و همیشه همین طور بود، انگار یکی با مشت محکم کوبیده بود توی شکمم. از این که مثل یک تبلیغاتچی باید برای دعوت مردم از انتخابات مینوشتم و به جای اینکه چهار تا مطلب درست و حسابی طنز بنویسم، سه ماه آزگار، هر روز خودم را اسگل میکردم و مطلب درپیتی مربوط به انتخابات مینوشتم، مریض میشدم ...».
ابراهیم نبوی: من چراغ ها را خاموش میکنم، روز آنلاین، 8/2/1387
حمیدرضا جلایی پور
جلاییپور، در نوشته اخیر خود با عنوان «چهل دليل در ضرورت نامزدي خاتمي در دهمين دورة انتخابات رياست جمهوری»، نه تنها مردم را به شرکت در انتخابات فرا میخواند، که کاندیدای مطلوب آنرا هم مشخص کرده است. کمیت گرایی ایشان در ارائه دلایل مثال زدنی است. البته با این شیوه استدلال، که گویی در «دلیل» و «بازی با کلمات» مغلطه شده است، تعداد دلایل را به 400 هم میتوان رسانید. برای نمونه، تنها دو دلیل اول را ملاحظه کنید:
«1. ارجحيت خاتمی ۸۸ بر خاتمی ۷۶: خاتمیِ ۸۸ از خاتمی ۷۶ و ۸۰ نامزد بهتر و قویتری است، زيرا: هشت سال تجربة گرانبهای دولتداری بر توانايیها و مهارتهای رهبری او افزوده...».
این حرف را در سال 80 هم زدند. که خاتمی 80 بهتر از خاتمی 76 است. مطمئناً در سال 92 هم خواهند گفت: خاتمی 92 بهتر از خاتمی 88 است!!
«2. بهرهگيری از واپسين سالهای نشاط سياسی خاتمی: بيشترين بهرهوری، نشاط و توانِ رهبران سياسی معمولاً در فاصلة ۵۰ تا ۷۰ سالگی آنهااست. سال آينده، خاتمی ۶۶ ساله میشود».
عجبا! آقای جلایی پور در مورد این دلیل خود کمی تأمل هم نکرده اند. اگر فاصله 50 تا 70 سالگی اوج بهره وری رهبر سیاسی است و الان خاتمی 66 ساله (!) خوب در سال 76 هم ایشان 54 ساله بوده اند و در سال 80، 58 ساله. یعنی باز هم در همین دوره اوج و نشاط قرار داشته اند.
اشاره به دو دلیل دیگر:
«12. تقليل ميزان تخلفات انتخاباتي و كاهش اثرگذاري آن بر نتيجة انتخابات...».
«13. تقويت «اصلاحات از پايين» از طريق «اصلاحات از بالا».
نوشتار کامل ایشان و «چهل دلیل» مذکور را از این لینک مشاهده نمایید:
حمیدرضا جلاییپور، چهل دليل در ضرورت نامزدي خاتمي در دهمين دورة انتخابات رياست جمهوری
اما در مورد عدم مناسب بودن گزینه خاتمی، احمد زیدآبادی یک دلیل ارائه میکند که همان یک دلیل ایشان بر تمامی دلایل آقای جلاییپور غالب میشود. زیدآبادی، در مقاله «آقای خاتمی تردید را کنار بگذارند» به صراحت عدم توانایی ایشان در مدیریت در شرایطی مانند ریاست جمهوری ایران را متذکر می شود. وی به طور تلویحی میگوید حتی در صورت «انتخاب ناپلئونی» خاتمی، همان آش و همان کاسه هشت سال ریاست جمهوری او را شاهد خواهیم بود و از این رو، وی نمیتواند گزینه مناسبی باشد.
در واقع، خاتمی اگرچه شخصیتی سالم دارد، اما به هیچ وجه مدیر خوبی نیست. هیچ تضمینی وجود ندارد که فرصت سوزی او در هشت سال ریاست جمهوریاش، قربانی کردن اکثریت به پای اقلیت، و آنچه آیت الله منتظری مشروعیت دادن به استبداد نامید، تکرار نشوند.
مهدی کروبی
کروبی -که گویی تنها در مواقعی که عصبانی میشود حق میگوید- پیش از انتخابات مجلس و در مورد انتخاباتی که اکثریت نامزدهای اصلاح طلب در آن رد صلاحیت شدهاند مثالی فوتبالی میزند:
«این انتخابات برای ما حکم یک بازی فوتبال را دارد که در ابتدای بازی، چند نفر از بازیکنان ما اخراج شدهاند و لذا باید با تمام قوا برای پیروزی تلاش کنیم».
(چند روز مانده به انتخابات مرحله اول، روزنامه اعتماد ملی، نقل به مضمون)
البته آقای کروبی با این جمله نشان دادند که یا از اعتماد به نفس کاذب برخوردارند و یا حریف مسابقه را بسیار دست کم گرفتهاند. از سوی دیگر نشان دادند که از قوانین فوتبال اطلاعی ندارند؛ چرا که طبق قوانین فیفا، اگر از تیمی 4 نفر اخراج شوند، مسابقه متوقف میشود و نتیجه، 3 بر صفر به سود تیم مقابل اعلام خواهد گردید! حال نسبت 4 به 11 بازیکن مسابقه فوتبال را با نسبت اصلاح طلبان رد صلاحیت شده در آنچه «انتخابات مجلس» نامیده میشد مقایسه کنید...
محمد علی ابطحی
«در بين خبرنگاران فراوان خارجی كه اين روزها در ايران هستند و مصاحبه میكنند، يک خبرنگار فرانسوی پريروز به من میگفت در فرانسه میگويند كسی كه هر انتخاباتی را تحريم كند، فقط ۲۴ ساعت احساس غرور و پيروزی فوق¬العاده¬ای میكند، ولی بعد از آن كه نتيجه انتخاب نكردنش را در عرصه اجتماعی حس میكند، آن غرور و پيروزی فرو میريزد. اگر خواستید رأی بدهید ليست کاندیداهای یاران خاتمی را میتوانيد اينجا بخوانيد».
محمدعلی ابطحی: غرور تحریم، وبنوشتهها، ۲۳/12/۱۳۸۶
نکتهای را که جناب آقای ابطحی به سهو یا عمد در نظر نگرفتهاند، تفاوت ایران و فرانسه است. اولاً در فرانسه دموکراسی نهادینه شده است و در حالیکه احزاب و انتخابات، آزاد هستند، زیان تحریم بیش از سود آن است. اما در ایران، تن دادن به بازی از پیش باختهای که قاعده آنرا طرف مقابل تعیین کرده است، جز «تحقیر» چه نامی میتواند داشته باشد؟؟
3 نظر:
با عرض سلام
اکبر گنجی در پایان همان مقاله لینک شده شما می گوید «سخن گفتن در این زمینه باید براساس تجربههای بشری گذار به دموکراسی باشد، نه پنهان شدن در پشت سنگر «رژیم استثنایی ایران» و به دنبال راههای استثنایی رفتن و هیچ راهی را نیافتن»
هدف من ایراد گرفتن از گنجی نیست , انتقاد از گروهی است که عینا همین نظر را دارند و کم هم نیستند . استفاده از اصطلاحات "تجربه های بشری گذار به دموکراسی" و "رژیم استثنایی ایران" با هم تناقض دارد .
موافقید؟
خوب همه این ها درست. باید چه کرد؟به نظر من همانقدر که حرف های اصلاح طلبان تکراری است این حرف ها هم تکراری است. باید حرفی زد و کاری کرد که نتیجه ای داشته باشد. حرف من اینست که دعوای تحریم- شرکت از اساس غلط است. تحریم کنندگان باید به شرکت کنندگان راه بهتر شرکت کردن را نشان دهند و شرکت کنندگان نیز باید روش درست عدم شرکت را به تحریمیان.
باید بدانیم که چه این طرف خط باشیم چه آنطرف، نزدیک ترین آدم ها به ما همین هایی هستند که به آنها حمله می کنیم.
راستی از کامنتت ممنون. چند خط جواب همان جا نوشتم.
بهمن جان
من که حمله نکردم... فقط شیوه چند چهره شاخص اصلاح طلب در جذب تحریمی ها را به نقد کشیدم. اتفاقاَ باید از همین نقد شروع کرد تا اگر و تنها اگر قرار است در انتخابات از آنها حمایت شود آتویی از آنها داشته باشیم و آنها نیز خود را به ما پاسخگو بدانند. در مورد غلط بودن دعوای تحریم-شرکت باید نوشته ات را سر فرصت بخوانم.
در مورد اینکه چه باید کرد می توان مفصل صحبت کرد. اما اینکه در عمل چه می شود زمان می برد و طبیعی است. به نظرم نمی توان به خاطر اینکه احتمالاَ به نتیجه سریعی برسیم، زیر بار تحقیر و خفت برویم...
×××
کلنجار جان
درست است، تناقض دارد. اما همانطور که گنجی آنرا داخل گیومه آورده است، حتماَ نقل قولی از یکی از اصلاح طلبان است!
گنجی حکومت ایران را استثنایی نمی داند و در نوشته های خود بارها به نوع حکومت دیکتاتوری از نوع سلطانی اشاره کرده است.
ارسال یک نظر