در مورد روستا مطلبی با عنوان روستا بهترین محل برای تمرین دموکراسی است در سایت رادیو زمانه نوشتم. اکنون به شکلی جامع تر و در چندین پست به نقش و ارزش کشاورزی، روستا و روستانشینی در توسعه کشور (در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، و زیست محیطی) و نیز موارد دیگری در مورد روستاهای ایران پرداخته خواهد شد. این نوشته ها را پیشاپیش تقدیم می کنم به همه روستائیان...
بخش اول: اهمیت اخلاقی-فرهنگی روستا
هرکس از گوشه ای فرا رفتند
روستا زادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
سعدی
انسانی که در لابلای چرخدندههای صنعت در فیلم "عصر مدرن" چاپلین (The Modern Times) گیر افتادهاست، بیشباهت به انسانهای اسیر ترافیک در خیابانهای شلوغ تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور نیست. در واقع شهرنشینی و صنعت به همان اندازه با هم عجین شدهاند که روستانشینی و کشاورزی. آدمی امروزه خود را با دست خود در آپارتمانهای چند دهمتری شهری زندانی کرده، درحالیکه سرشتش با طبیعت پیوند خوردهاست.
امروزه انسان شهری در یک بیمارستان دولتی متولد میشود، در یک مدرسه و دانشگاه دولتی به تحصیلاتش ادامه میدهد، ساعاتی از عمر خود را در وسایل حمل و نقل عمومی تلف میکند، از آب لولهکشی دولتی استفاده میکند، زباله خود را به سازمانهای دولتی تحویل میدهد، در کتابخانههای دولتی مطالعه میکند، اوقات خود را در پارکهای دولتی میگذارند، پلیس از اموالش محافظت میکند، سیستمهای درمانی و سازمانهای آتشنشانی دولتی در مواقع ضروری به کمک او میشتابند، و این انسان شهری در پایان در یک بیمارستان دولتی جان میسپارد و در یک گورستان دولتی به خاک سپرده میشود(۱).
آیا اندیشیدهاید که به چه علت با وجود آلودگی هوا، آلودگی صوتی، شهر پر رفت و آمد و سرریز از ترافیک، تنشهای فکری و عصبی، دوری از درخت و آب و سادهزیستی و صمیمیت؛ زندگی در چنین مکانی به زندگی در روستا ترجیح داده میشود؟ و بدتر اینکه چطور روستائیان خانه و کاشانه خود را رها کرده و بیغوله نشینی و حاشیه نشینی در شهر را به زیستن در روستا ترجیح می دهند؟
روستا، مادر شهر به حساب میآید. قدیمیترین دهکدههای جهان طی تحقیقات باستانشناسان در خاورمیانه یافتشدهاند. دو روستا در "جارمو" و "تپه سربین" واقع در ایران و عراق امروزی با قدمت حدود هفت تا دههزار سال، سابقه نخستین یکجانشینی و مراکز استقرار و اسکان انسانها و تشکیل اجتماعات روستایی را نشان میدهد. روستا تعاریف گوناگونی دارد. در یک تعریف ساده و رسمی، کوچکترین واحد سیاسی کشور است که جمعیت آن کمتر از ۵ هزار نفر بوده و کشاورزی پیشه اصلی افراد ساکن در آن است.) این جمعیت در ایران به رسمیت شناخته میشود و در هر کشوری متفاوت می باشد).
هر محصول کشاورزی یک شبه از خاک سر برنمیآورد. زحمت و مشقت فراوان (آماده کردن زمین، کاشت بذر، آبیاری، کنترل علفهای هرز و آفات و بیماریها، و ... و سرانجام برداشت محصول، به شرط سالم ماندن از عوامل محیطی چون خشکسالی، سیل، سرما و گرمازدگی و بیماریها و پس از آن نیز فروش محصول به شرط قیمت و بازار مناسب) لازم است تا یک بذر تبدیل به خوراک قابل مصرف "ما" شود؛ شغل اکثر روستاییان کشاورزی است و آنها در واقع غذای موردنیاز انسانهای این کره خاکی را تولید و تامین میکنند.
با رشد و تکامل مراکز روستایی و ظهور کسبوکارهایی غیر از کشاورزی (صنعت، تجارت، خدمات) شهرها بوجود آمدند و بخاطر تمرکز بالای جمعیت در مناطق شهری، توام با رشد پرشتاب صنایع و خدمات، به سرعت رشد یافتند، در حالیکه روستاها، حرکتی کند و بطئی داشتند.
جامعهشناسان در بررسی مسایل جامعهشناختی، شاخهای بهنام جامعهشناسی روستایی را پدید آوردند که به بررسی مسایل اجتماعی درون روستا میپردازد. جامعهشناس روستایی، از طرف دیگر در نقش یک مصلح اجتماعی سعی دارد با استفاده از نتایج بررسیهای خود، راهنماییهای سودمندی جهت بهبود شرایط اجتماعی جامعههای روستایی انجام دهد و به اصلاح امور جامعه مبادرت ورزد. آنها میکوشند باورهای نادرست، الگوهای ذهنی و تصورات قالبی را که درباره مردمان و جامعههای روستایی و جود دارد اصلاح کنند.
سلطه فرهنگ شهری یا فرهنگ مداری شهری، که از گذشته در ذهن مردمان شهری جای داشته و ریشه در دوران نظام ارباب-رعیتی دارد، همواره با نوعی دیده تحقیر به روستا و روستایی نگریسته است. استفاده از لفظ "دهاتی" برای تحقیر و تمسخر، و قبول پارهای عقاید و باورهای نادرست چون: مردمان روستایی ساده لوحاند، استعدادشان کمتر از مردمان شهری است، قدرت ابتکار، خلاقیت و رهبری ندارند و نسبت به هنجارها و ارزشهای اجتماعی جامعهها بیگانه و ناآگاهاند و بطور کلی از همه جهت پایین تر از مردم شهر هستند، نشانی از اینگونه فرهنگ است (۲).
از دیرباز بسیاری از اندیشمندان و جامعهشناسان، به بررسی رابطه شهر با روستا پرداخته و یا به مقایسه این دو دست زدهاند که به چند مورد آن به اختصار اشاره میشود:
گزنفون، ارسطو و دیگران در یونان و سیکرو، ویرجیل و هوراگو در روم، درباره اهمیت و منزلت کشاورزی و تعالی اخلاقی روستانشینان و کشاورزان گفتهها و نوشتههای زیادی دارند و زیستن درفضای روستایی را بیشتر با خلق و خوی انسانها مطابق میدانستند .بسیاری از این بزرگان، کشاورزی را نه راه کسب و کار، که یک شیوه زندگی به حساب آورده و در واقع تنها منبع حقیقی ثروت میدانستند (۳).
ابنخلدون (قرن ۱۴ میلادی)، با مقایسه روستا و شهر، شهریان را به علت غرق شدن در عادات و لذات زندگی و دور ماندن از رفتارهای نیک آسیبپذیرتر از روستاییان میدانست. وی "عصبیت" یا همیاری و کمک مردم به یکدیگر را در جوامع روستایی بیش از جوامع شهری بر میشمرد.
متفکران انگلیسی و فرانسوی قرن ۱۸چون جان لاک و بخصوص ژان ژاک روسو بر زندگی طبیعی انسان و "بازگشت به طبیعت "تاکید کردند. روسو انسان را ذاتاً نیکسرشت میدانست و میگفت این جامعه (=شهر) است که فرد را از طبیعت خودش-نیک سرشتی- دور میکند(۴).
تونیس، با تفکیک اجتماع یا روستا (Gemeinschaft) از جامعه یا شهر (Gesellschaft) بیان نمود که در اولی روابط ساده و صمیمی بوده و زیبایی، نظم، سادگی، صلح و "آزادی "حاکم است؛ و در دومی روابط منطقی و غیرصمیمی است و زشتی، بی نظمی، پیچیدگی، هرج و مرج و خستگی وجود دارد.
فریدمن، روستا را محیط طبیعی و شهر را محیط فنی نامید و توسعه ملی را در گرو توسعه روستایی ذکر کرد و "راهبرد روستا- شهر" را با هدف نزدیک کردن ارتباط شهر و روستا با هم، کاهش اختلاف درآمد شهر و روستا، طراحی شبکه ارتباطی متناسب با برنامهریزی منطقهای و ... پیشنهاد داد.
خولیائو تصریح کرد که انسان در ذات خود دهقان است، حتی اگر در نیویورک زندگی کند! وی با دیدن یک درخت در میان انبوهی از آسمانخراشها به خود آمده و به یاد اجدادش میافتد و زمان و زمینی را بخاطر میآورد که اکنون از دست دادهاست.
از طرف دیگر نیز، به دلیل وجود میراث فرهنگی و همینطور حفظ دانش بومی و فرهنگ و آداب سنتی، روستاها از بعد فرهنگی در فرایند توسعه کشور اهمیت می یابند.
توماس جفرسون (سومین رئیس جمهور آمریکا و از نویسندگان اعلامیه استقلال و قانون اساسی این کشور و مدافع لیبرالیسم اخلاقی)، "ایدئولوژی روستایی "را پایهگذاری نموده و در برتری روستا به شهر بر موارد زیر تاکید کرد:
-از نظر اخلاقی، زندگی در روستا برتر از زندگی در شهر است.
-یک روستای کوچک بهترین مکان برای "تمرین دموکراسی" است
جفرسون، که نوشته خود را تنها چند سال پس از انقلاب صنعتی و در ۱۷۸۴ منتشر کرد، صنعتی شدن را تهدیدی برای آزادی انسان و عزت نفس وی میدانست و معتقد بود که صنعت، انسان را برده خود میسازد و حال آنکه کشاورزی انسان را به طبیعت و انسانیت خود نزدیک میگرداند. وی کشاورزان روی زمین را "بندگان برگزیده خداوند" نامید و البته استقرار صنایع کوچک روستایی را بجای کارخانههای بزرگ در نظر گرفت. جفرسون صداقت، امانتداری، تقوا و ارزشهای اخلاقی را در روستائیان جستجو میکرد (۵)
موارد بالا ارزش روستا و طبیعت و زندگی در این مکان را برای انسان نشان میدهد اما نظرات مخالفی نیز در این رابطه عنوان شدهاند که در این میان "نظریه خرده فرهنگ دهقانی" از راجرز بیشتر مشهود است:
کارل راجرز، عناصر دهگانهای (چون تقدیرگرایی، فقدان نوآوری، محافظهکاری، پایین بودن سطح توقع و مواردی دیگر) را به عنوان خردهفرهنگ دهقانی نام برده و آنها را موانع توسعه و بالطبع دموکراسی تلقی میکند. اما این انتقاد به وی وارد است که به شکلی تکبعدی به این قضیه نگاه کرده و در واقع نقش عوامل فرهنگی جامعه و انزوای روستا، عدم آموزش و آگاهیرسانی، عدم دسترسی به امکانات و نهادههای تولیدی، سطح پایین خدمات، اقتدار دولتی و غیره را نادیده گرفته و بجای "تحلیل علتها" به "توصیف واقعیتها" پرداختهاست. درحالیکه در تحقیقات متعددی خلاف نظریه راجرز ثابت شدهاست (۶)
[1] شکویی، حسین. ۱۳۷۳.دیدگاههای نو در جغرافیای شهری. انتشارات پیام نور.
[2] نیک خلق، علی اکبر. 13۸۴. جامعه شناسی روستایی.انتشارات چاپخش.
[3] Wood Renck, Ashley ,2002,The Agrarian Myth, Presented at Western Agricultural Economics Association Annual Meeting,
[4] کریمی، یوسف. 1382. روانشناسی اجتماعی. چاپ هفدهم، انتشارات پیام نور.
[5] Jefferson,Thomas. 1784, Notes on the State of
1 نظر:
آقا سعید همه را منتظر گذاشتی. بخش بعدي ؟
ارسال یک نظر