۱۳۸۶/۱۱/۱۰

«گاندی؛ روح بزرگ»

«تنها زماني مي‌توانيد بگوييد من يك مهاتماي واقعي بوده‌ام كه در حال ذكر خدا و دعاي قاتل خود اين جهان را ترك گويم».

امروز مصادف با شصتمین سال مرگ مهاتما گاندی است. وی در 30 ژانویه /10 بهمن 1948 در هند ترور شد. گاندي پس از سقراط و مسيح، برجسته‌ترين مدافع عدم خشونت بود و شگفت آنكه هر سه با مرگي خشونت بار روبرو شدند.

تاگور شاعر اهل بنگال به موهنداس گاندي لقب "مهاتما" داد كه در زبان هندي به معناي "روح بزرگ" است. آلبرت انيشتين در مورد گاندي گفت: "نسل‌هاي آينده به سختي باور خواهند كرد كه انساني اين چنين، از جنس گوشت و خون بر روي اين كره خاكي مي‌زيسته ‌است". لوترکینگ نيز اظهار كرد: "اگر بشریت قصد پیشرفت و تعالی دارد، پیروی از گاندی برایش اجتناب ناپذیر است".

آرنولد توین بی، فیلسوف تاریخ، از گاندی به عنوان برترین چهره‌ قرن بیستم چنین یاد کرد: "گاندی در میان همه انسان‌های این قرن [قرن20] شایسته‌ترین جایگاه را دارد و در آینده نیز خواهد داشت. قبل از وی هرگونه تغییر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همراه با خشونت و خونریزی بود، اما در عصر حاضر بایستی از این رفتارها بپرهیزیم. گاندی راهی را به همه انسان‌ها نشان داد که تحولات بزرگ را با آن عملی کنند، بدون اینکه به خشونت روی آورند. شاید خود گاندی متوجه نبود که این کار بزرگ را در عصر اتم انجام می‌دهد، لیکن چنین بود... علاوه بر این باید به عظمت روح وي توجه نماییم؛ او به ملت هند آموخت که برای کسب استقلال با بریتانیا مبارزه کنند، بدون اینکه از آنها نفرت داشته باشند."

وي تنها يك مبارز سياسي نبود بلكه قديسي به تمام معنا نيز بود: «من بر این اعتقادم که نیایش، روح و گوهر مذهب است و به همین دلیل باید هسته زندگی انسان تلقی شود، زیرا هیچ انسانی بدون مذهب قادر به ادامه زندگی نیست». «خدا كسي نيست كه خارج از وجود ما يا جايي دور از اين عالم وجود داشته باشد. او در همه چيز جاري و ساري است، بر همه چيز دانا و بر هر كاري تواناست. در همه موجودات هست، پس هر سخني را مي‌شنود و نهفته‌ترين فكر ما را مي‌خواند. در قلب ما مأوا دارد و از رگ گردن به ما نزديك‌تر است. خدايي كه ما در پي كشف و درك آن هستيم، همان حقيقت است. به عبارت ديگر مي‌توان گفت حقيقت همان خداست». «نيايش اصل اساسي اشرام (عبادتگاه) است، نيايش شوقي شديد و برآمده از دل و هسته‌ اصلي زندگي بشر است. ما از وجود خدا در قلب خود آگاهيم. نيايش، همنشيني و مصاحبت دروني با خداست. درخواست براي تصفيه و پاكي روح و رها شدن از جهل و تاريكي. بيدار ساختن روح خدايي در درون خويش با تكيه بر نيايش ميسر مي‌شود». «عدم خشونت، به كار افرادي كه به خداي محبت اعتقاد ندارند نمي‌آيد».

پلورالیسم (تکثرگرایی) مذهبی در اندیشه گاندی به خوبی مشهود است؛ هنگامی که یک مسیحی به وی مراجعه کرد و خواستار گرویدن به کیش هندو شده بود، گاندی نپذیرفته و از او خواسته بود حقایق را در همان دین مسیحيت جستجو کند: «همه مذاهب حقیقی هستند، زیرا راه‌های متفاوتی را نشان می‌دهند که به یک نقطه ختم می‌شوند. همین کافی‌ست و راه انتخاب شده اهمیت چندانی ندارد. نمی‌توان مدعی شد که مذهبی بالاتر از مذهب دیگر قرار داشته‌باشد. به عقیده من، اوستا، تورات، انجیل، و قرآن از همان فره‌ایزدی برخوردارند که ودا. خداوند مذاهب مختلف را به وجود آورده‌است، همان گونه که پیروان این مذاهب را. چگونه می‌توانم خود را قانع کنم که مذهب همسایه‌‌ي من پست‌تر از مذهب من است، و آرزو کنم وی به کیش من درآید؟ اگر دوستی صادق هستم تنها می‌توانم آرزو کنم که زندگی وی به طور کامل با عقایدش هماهنگ گردد».

عدم خشونت مهمترين دستاورد و ميراث گاندي است كه برپايه تحمل رنج و دوست داشتن ديگران استوار مي‌باشد: «عدم خشونت اولین و آخرین رکن ایمان من است... عشق ورزیدن به کسانی را که ما را دوست می‌دارند، عدم خشونت نیست، بلكه تنها زماني تحقق می‌یابد که کسانی که از ما نفرت دارند را دوست بداریم. می‌دانم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟».

گاندی از معدود افرادی بود که مذهب و مبارزه سیاسی عاري خشونت را در یک راستا و با اعتقاد کامل دنبال می‌کرد. وي نظريه نافرماني مدني را منسجم و عملي كرد؛ برای او سیاست نه یک غایت و هدف که وسیله‌ای برای تجربه حقیقت بود: «من از جنايت بيزارم اما از جنايتكار نه... باید آن کس که بدی می‌کند را نیز دوست داشت. باید با استبداد و فرد مستبد مخالفت کرد و از فرمان او تا دم مرگ سرپیچی نمود؛ اما نباید به وی آزار رسانید، بلکه می‌بایستی با محبت بر وی غلبه کرد...». «هدف جنبش عدم خشونت، مجبور ساختن حريف به تغيير رفتار يا عقيده‌اش نيست، بلكه قانع ساختن اوست؛ و اين تغيير انجام نخواهد شد مگر با رنج كسي كه از همكاري با بي‌عدالتي امتناع كرده است و قانون نادرست را بطور شفاف به چالش مي‌كشد». «حقيقت در قلب هر انساني جاي دارد، و آنجاست كه بايد به جستجوي آن پرداخت. ما حق نداريم ديگران را وادار سازيم حقيقت را به روش شخصي ما ببينند». «شادمانی نه در پیروزی که در مبارزه و رنج و تلاش در راه آن نهفته‌است. عدم خشونت، تحمل آگاهانه‌ي رنج است». «من هيچ چيز تازه‌اي ندارم كه به جهانيان بياموزم؛ حقيقت (ساتياگراها) و عدم خشونت (آهيمسا) به اندازه كوهستان‌ها كهن هستند».

در شکل‌گیری اندیشه عدم خشونت در وی، علاوه بر آموزه‌های مذهبی، كتاب‌هاي "نافرمانی مدنی" از هنری دیوید ثورو، "تا آخرین" از جان راسکین، و "قلمرو خدا در شماست" از تولستوی تأثیر به سزایی داشته‌اند.

بابها و نارایان در هند، ماندلا در آفریقای جنوبی، لوترکینگ در آمریکا، لخ ‌والسا در مجارستان، هاول در چکسلواکی و بسیاری دیگر، راه وي در مبارزه را ادامه دادند: «عدم همکاری کامل، نظم و تشکیلات کامل می‌خواهد، بی‌نظمی ناشی از خشم است. در این راه هیچ نوع اجباری نباید وجود داشته باشد». ماندلا از روش نافرماني مدني در آفريقاي جنوبي بهره برد: "قبلاً زندان‌ رفتن‌ نوعي‌ ننگ‌ بود اما اين‌ طرز برخورد اكنون‌ تغيير يافته‌ بود و اين‌ دستاوردي‌ بزرگ‌ بود. زيرا ترس‌ از زندان‌ مانعي‌ بزرگ‌ در راه‌ مبارزات‌ آزادي‌بخش‌ است‌. از زمان‌ اجراي‌ عمليات‌ تخلف‌ از قانون‌ به‌ بعد، زندان‌ رفتن‌ به‌ نشان‌ افتخاري‌ براي‌آفريقايي‌ها تبديل‌ شد". ماندلا پس از 27 سال تحمل زندان، و بعد از رسيدن به رياست جمهوري آن كشور، زندانبان خود را به شام دعوت كرده و به او گفت: "گذشته‌ها ديگر گذشته است".

هر بار که مردم به خشونت دست مي‌زدند، گاندي به روزه‌های طولانی مدت روی می‌آورد. در نزاع خونین بین مسلمانان و هندوها پس از استقلال هندوستان - که میلیون‌ها نفر کشته شدند- و نیروهای نظامی نتوانستند آن را متوقف نمایند، گاندی با توسل به همین شیوه به خشونت‌ها پایان داد.

وي در تبعیض علیه زن، مرد را مسئول و مقصر می‌دانست: «چگونه زن جنس ضعيف است، در حالي كه در زندگي با رنج و مشقت بيشتري نسبت به مرد روبرو است؟»

گاندی معتقد به برابری اقتصادی بود و هرنوع استثمار و نابرابری را نوعی خشونت می‌دانست: «اگر به دنبال پایبندی به عدم خشونت هستیم، فقر و محرومیت را حتا برای پست‌ترین انسانها نیز نباید بخواهیم». «خدمت به مردم و محرومان وظيفه‌ي من است، چرا كه خداوند نزد فقيرترين و حقيرترين انسان‌هاست». او اما در عين حال فاصله خود را با سوسیالیسم حفظ مي‌كرد: «سوسیالیست‌ها لازمه‌ي تغییر اقتصادی را ایجاد نفرت و تغییر دولت می‌دانند، و من برعکس با نیروی عشق و قانع ساختن مردم و بدون توسل به زور درصدد این تغییر هستم».

او عدم خشونت را به حيوانات نيز تعميم داد و گياهخواري را "وظيفه اخلاقي انسان" نسبت به اين موجودات مي‌دانست: « عدم خشونت، هم انسان و هم حیوان را در بر می‌گیرد... اگر کسی بگوید در صورت عدم استفاده از گوشت يا عصاره گوشت خواهی مرد، و حتی پزشک نیز این گفته را تأیید کند٬ من مرگ را ترجیح خواهم داد». «تکامل روحانی انسان در مقاطعی ایجاب می‌کند که وي کشتن حیوانات - بخاطر رضایت جسمانی و مطامع نفسانی خود- را متوقف نماید». «عظمت و فضایل یک ملت را از برخورد صحیح آنها با حیوانات ارزیابی کنید».

گاندي در نوجواني و جواني بسيار ترسو و خجالتي بوده و آنچنان كه در زندگينامه‌اش مي‌نويسد از تاريكي، دزد، ارواح، مار و حتي حضور در جمع بسيار مي‌ترسيده است. او پس از اتمام تحصيلاتش در انگليس و در رشته حقوق، در هند به عنوان يك وكيل آغاز به كار كرد اما در اولين دفاعيه‌اش، از شدت خجالت نتوانست يك كلمه صحبت كند و در دادگاه از هوش رفت و از آن پس تا مدت‌ها به وي لقب وكيل بي موكل مي‌دادند! بعدها همين وكيل بي موكل تبديل به وكيل و بلكه پدر ملت هند گرديد.

وي صداقت و شجاعت را لازمه مبارزه سياسي عنوان مي‌كرد: «حقیقت، از پنهان‌کاری نفرت دارد. یک ساتیاگراهی (پیرو نیروی حقیقت) رازی ندارد که بخواهد از حریف و یا دشمن خود مخفی نگاه دارد!». «ترس و عدم خشونت با یکدیگر جمع نمی‌شوند. به همراه داشتن اسلحه نشانه‌ وجود رگه‌هایی از ترس است».

گاندی به مردم هند توصیه کرد از پوشیدن لباس‌های انگلیسی امتناع کنند و به نشانه اعتراض، آنها را در خیابان‌ها بسوزانند و از لباس‌هایی که خود تولید می‌کنند استفاده کنند. از آن پس چرخ نخ‌ریسی نماد استقلال هند شد و هم‌اینک نیز بر روی پرچم این کشور جای دارد. در آماری که بعدها توسط انگلیس منتشر شد، آمده ‌است که تحریم پارچه‌های این کشور، 20 میلیون دلار در یک سال به اقتصاد این کشور خسارت زده و 500 هزار کارگر را بیکار نموده‌است. گاندی بعدها در سفرش به لندن به سراغ این کارگران رفته و آنها را قانع کرد که راهی جز این پیش رو نداشته‌است. وي پس از اتمام گفته‌هایش به ‌شدت مورد تشویق کارگران قرار گرفت. در راهپيمايي نمك در سال 1930 كه به شكسته شدن قانون ماليات نمك توسط گاندي و پيروانش انجاميد، وي و حدود شصت ‌هزار هندي راهي زندان شدند! و اين براي دولت بريتانيا يك افتضاح بزرگ در سطح جهان بود، آنچنان كه مجبور به دعوت گاندي به لندن براي مذاكره شدند.

سرانجام چرچیل، که هیتلر نتوانست وی را مغلوب سازد، اعتراف کرد از دست این فقیر نیمه عریان (گاندی) مستأصل شده ‌است و با اعطای استقلال به هندوستان، شکست خود را پذیرفت. ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه گاندي پس از كسب استقلال هند، هيچ سمت و منصبي را نپذيرفت!

او انساني بود كه زندگي خود را با مبارزه عجين نمود؛ پنج مرتبه به زندان افتاد، سه بار تا سرحد مرگ کتک خورد، و سرانجام درحالیکه نام "راما" را بر لب داشت و قاتل خود را به رسم مردم هند تکریم کرد، در خاک و خون فروغلتید!

گاندی یک مهاتمای واقعی بود...

*****
*نوشته‌هاي داخل «گيومه» نقل قول مستقيم از گاندي هستند.

*در نگارش متن بالا از منابع زير استفاده شده است:
-مهاتما گاندی؛ رومن رولان، ترجمه محمد قاضی، 1369، انتشارات روزبهان.
-راه عشق، داستان تحول روحي مهاتما گاندي؛ اكنات ايسواران، ترجمه شهرام نقش‌تبريزي، 1379، نشر ققنوس.
-نيايش، مجموعه گفتار و نوشتارهاي گاندي درباره‌ ارتباط با خدا؛ ترجمه‌ شهرام نقش‌تبريزي، 1384، نشر ني.
-گاندي و ريشه‌هاي فلسفي عدم خشونت؛ رامين جهانبگلو، ترجمه‌ هادي اسماعيل زاده، 1379، نشر ني.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

2 نظر:

ناشناس گفت...

يادداشت خوبي بود موفق باشيد

ناشناس گفت...

پیروز باشید.

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده