سخنراني مهاتما گاندي در گردهمايي انجمن گياهخواران لندن، در نوامبر 1931
آقاي رئيس، گياهخواران گرامي، دوستان
انسان بايد به اندازهاي غذا بخورد كه مورد نياز بدن وي است و نه بيشتر! ما به راحتي و به خاطر وسوسهي ذائقهي خود، به کشتار حيوانات روی می آوریم! اگر غذاي لذيذي باشد، توانايي چشمپوشي از آنرا نداريم، در حاليكه به مقدار مصرف كم هم قانع نميشويم! اما از اهميت سلامتي نمي توان به راحتي گذشت و اين يك عامل محدود كننده است، چرا كه براي حفظ سلامتي ناگزير به كم كردن وعدههاي غذايي يا مقدار غذا هستيم. بايد ميانهرو بود و هميشه از بين بد و بدتر، بد را انتخاب كرد و جانب چيزي را گرفت كه ضرر كمتري دارد.
منبع انگلیسی (متن اصلی):
The Moral Basis of Vegetarianism
By Mohandas Karamchand (Mahatma) Gandhi
آقاي رئيس، گياهخواران گرامي، دوستان
زمانی كه براي حضور در اين جلسه دعوتنامهاي به دستم رسيد، دوستيهاي
قديمي و خاطرات گذشته چنان برايم تداعي شدند كه خوشحاليام غير قابل وصف
بود.
و به ويژه از ديدار دوباره با آقاي هنري سالت (Henry Salt) بسيار مفتخرم، چرا كه ايشان حق زيادي بر گردن من دارد. "پيشنهاد گياهخواري" (A Plea for vegetarianism) نام كتاب آقاي سالت است. من ابتدا گياهخواري را بخاطر عادت كردن به آن و از تقليد آداب و رسوم کشورم و نيز عهدي كه با مادرم بسته بودم-كه هرگز گوشت نخورم- دنبال ميكردم، اما او در اين كتاب به من آموخت كه چگونه اين تابوها را كنار گذارم و با پي بردن به حقيقت گياهخواري، به يك گياهخوار واقعي تبديل شوم!
وي اين"وظيفهي اخلاقي"را به من آموخت كه نبايد براي گذران زندگي خود، جان حيواناتي را بگيريم كه در اصل، دوستان ما هستند. و همين امر باعث شد كه ايشان در قلب بسياري از ما جاي بگيرد.
قصد ندارم به بيان دشواري هايي كه در دورهي جواني در لندن و در پايبند
بودن به گياهخواري با آنها مواجه بودم بپردازم. بلكه مي خواهم شما را در
انديشههايي كه پيرامون گياهخواري در من پرورده شدند سهيم کنم. چهل سال پيش مي توانستم آزادانه با گياهخواران در لندن رفت و آمد كنم،
آن زمان هنوز حتا يك رستوران گياهخواران را در لندن نديده بودم. پس دست به
كار شدم و اين قبيل رستورانها را شناسايي كردم و توانستم با افراد گياهخوار
ديدار کنم و با بسياري از ايشان روابط نزديك دوستانه برقرار كردم.
گياهخواراني را ديدم كه در اين كار مردد بودند و آنرا براي سلامتي خود خطرناك ميپنداشتند. نميدانم بحث و گفتگو امروزه ميان شما چگونه است؛اما آنزمان به دقت به گفتگوهايي كه بين گياهخواران با يكديگر و با غير گياهخواران در ميگرفت گوش ميدادم. گفتگويي بين دكتر دنسمور(Densmore) و دكتر آلينسون (Allinson) را خوب به خاطر ميآورم! آنها تنها در مورد غذاها، سلامتي و بيماري صحبت مي كردند! پي بردم افرادي كه به گياهخواري روي ميآورند نيز به علت سلامتي خود و در واقع گريز از برخي بيماريها دست به اين اقدام ميزنند. عدهاي از ايشان نيز به خاطر ترديد در سلامتي خود پس از چندي دست از اين كار ميكشيدند.
پی بردم که انسان براي پايبند ماندن به گياهخواري، نياز به يك اصل و بنيان اخلاقي دارد. و اين برايم يك يافتهي مهم در راه جستجوي حقيقت بود. در سالهاي اوليه فهميدم انسان بر مبناي خودخواهي، نميتواند حركت كند و راه تكامل را بپيمايد. آنچه مورد نياز است، غايتي بر اساس دوست داشتن ديگران است.
و به ويژه از ديدار دوباره با آقاي هنري سالت (Henry Salt) بسيار مفتخرم، چرا كه ايشان حق زيادي بر گردن من دارد. "پيشنهاد گياهخواري" (A Plea for vegetarianism) نام كتاب آقاي سالت است. من ابتدا گياهخواري را بخاطر عادت كردن به آن و از تقليد آداب و رسوم کشورم و نيز عهدي كه با مادرم بسته بودم-كه هرگز گوشت نخورم- دنبال ميكردم، اما او در اين كتاب به من آموخت كه چگونه اين تابوها را كنار گذارم و با پي بردن به حقيقت گياهخواري، به يك گياهخوار واقعي تبديل شوم!
وي اين"وظيفهي اخلاقي"را به من آموخت كه نبايد براي گذران زندگي خود، جان حيواناتي را بگيريم كه در اصل، دوستان ما هستند. و همين امر باعث شد كه ايشان در قلب بسياري از ما جاي بگيرد.
گياهخواراني را ديدم كه در اين كار مردد بودند و آنرا براي سلامتي خود خطرناك ميپنداشتند. نميدانم بحث و گفتگو امروزه ميان شما چگونه است؛اما آنزمان به دقت به گفتگوهايي كه بين گياهخواران با يكديگر و با غير گياهخواران در ميگرفت گوش ميدادم. گفتگويي بين دكتر دنسمور(Densmore) و دكتر آلينسون (Allinson) را خوب به خاطر ميآورم! آنها تنها در مورد غذاها، سلامتي و بيماري صحبت مي كردند! پي بردم افرادي كه به گياهخواري روي ميآورند نيز به علت سلامتي خود و در واقع گريز از برخي بيماريها دست به اين اقدام ميزنند. عدهاي از ايشان نيز به خاطر ترديد در سلامتي خود پس از چندي دست از اين كار ميكشيدند.
پی بردم که انسان براي پايبند ماندن به گياهخواري، نياز به يك اصل و بنيان اخلاقي دارد. و اين برايم يك يافتهي مهم در راه جستجوي حقيقت بود. در سالهاي اوليه فهميدم انسان بر مبناي خودخواهي، نميتواند حركت كند و راه تكامل را بپيمايد. آنچه مورد نياز است، غايتي بر اساس دوست داشتن ديگران است.
دریافتم كه سلامتي مختص گياهخواران نیست و بسياري از غير گياهخواران
بودند كه در سلامتي زندگي ميكردند. نيز چندين فرد گياهخوار را ديدم كه
بهعلت چاقي-در اثر مصرف زياد حبوبات- و از دست دادن سلامتي خود،
نميتوانستند گياهخوار باقي بمانند.
انسان بايد به اندازهاي غذا بخورد كه مورد نياز بدن وي است و نه بيشتر! ما به راحتي و به خاطر وسوسهي ذائقهي خود، به کشتار حيوانات روی می آوریم! اگر غذاي لذيذي باشد، توانايي چشمپوشي از آنرا نداريم، در حاليكه به مقدار مصرف كم هم قانع نميشويم! اما از اهميت سلامتي نمي توان به راحتي گذشت و اين يك عامل محدود كننده است، چرا كه براي حفظ سلامتي ناگزير به كم كردن وعدههاي غذايي يا مقدار غذا هستيم. بايد ميانهرو بود و هميشه از بين بد و بدتر، بد را انتخاب كرد و جانب چيزي را گرفت كه ضرر كمتري دارد.
وقتي دوستانم را به غذا خوردن دعوت ميكردم، هرگز آنها را به خوردن چيزي كه
دوست نداشتند بخورند، مجبور نمينمودم. بر عكس، ميگفتم اگر چيزي را دوست
نداريد به آن لب نزنيد. ميخواهم توجه شما را به نكتهاي جلب كنم و آن اين است كه اگر گياهخواران
قصد دارند ديگران را به سوي گياهخواري سوق دهند، بايستي اهل مدارا و فروتنی
باشند. ما بايستي حس اخلاقي و نيروي معنوي مردم را بكار گيريم و از اين
طريق آنها را جذب نمایيم.
اگر فرد گياهخواري بيمار شود و دكتر نسخهاي تجويز نمايد كه وي مجبور شود حتا عصارهي گوشت یا آبگوشت را بخورد، من وي را يك گياهخوار نمی دانم! يك گياهخوار ساختهي شرايط سخت است، اما چرا؟ چون اين كار باعث پروردن روح او ميشود و نه جسم او؛ ارزش انسان چيزي بيش از جسم اوست و در اصل انسانيت يك فرد توسط روح وي مشخص ميشود و نه جسمش.
گياهخواران بايد به اين مبناي اخلاقي مهم توجه كنند كه انسان به عنوان يك حيوان گوشتخوار پا به زمين نميگذارد. بلكه بايستي از گياهان روي اين كرهي خاكي براي ادامه زندگي خود بهره جويد.
ميدانم، ما همه خطا و اشتباه ميكنيم. اگر ميتوانستم، خوردن شير را نيز كنار ميگذاشتم، اما پيشتر اين كار را امتحان كرده و ناموفق بودهام! من پس از يك بيماري مهلك، فقط بوسيلهي شير بود كه توانستم سلامتي خود را بازيابم. و اين تراژدي زندگي من است! اما زيربناي گياهخوار بودن من فيزيكي-مادي نيست بلكه اخلاقي-معنوي است.
اگر كسي به من بگويد كه بدون مصرف گوشت، يا حتا عصارهي گوشت زنده نخواهي ماند-و حتا پزشك نيز اين امر را تاييد كند- من مرگ را ترجيح خواهم داد. چرا كه گياهخوار بودن من بر اين باور استوار است. و خيلي دوست دارم همهي ما كه خود را گياهخوار ميناميم، چنين باوري داشته باشيم.
هزاران انسان غير گياهخوار بودهاند كه بر اين وضع –مصرف گوشت- باقي نماندهاند. بايد يك دليل صريح و قانع كننده براي تبديل شيوهي زندگي خود و روي آوردن به گياهخواري داشته باشيم. نه اينكه از آداب و رسوم جامعه تبعيت كنيم؛ حتا اگر اين تغيير ما (كنار گذاشتن گوشت از سبد غذايي)، نزديكترين و عزيزترين ها را از ما برنجاند. مگر نبايد براي برپايي يك اصل اخلاقي در جهان ازخود گذشتگي نشان داد و راه رنج را بر خود هموار کرد؟
بنابراين براي داشتن يك جامعه گياهخوار و اعلام چنين وضعي، زيربناي اخلاقي در گياهخواري يك اصل است و در واقع بايد اينچنين باشد.
نميخواهم – آنچنان كه ديدهام- بگويم گياهخواران سالمتر از ديگران بوده و يا لذت بيشتري از زندگي ميبرند! من به كشوري تعلق دارم كه گياهخواري در آن بيشتر به ارث برده مي شود، يا افراد آنرا از روي عادت و يا ضروت پي ميگيرند، بدون اينكه به معنا و مفهوم آن توجه کنند!
پس نميتوانم براي بردباري، شجاعت و مقاومت در برابر بيماريها -در افراد گياهخوار-گواه باشم؛ سلامتي يا بيماري مواردي شخصي و تابع اصول بهداشت هستند.
باري، حرف من اين است كه گياهخواران نبايد بر نتايج فيزيكي گياهخواري همچون سلامتي تكيه و تاكيد كنند، بلكه مهم بعد اخلاقي اين كار است. ما در بسياري موارد با حيوانات نقاط مشتركي داريم. و البته تفاوتهاي بين انسان و حيوانات انکار ناشدنی هستند. براي مثال، گاو حيواني است كه مي توانيم آنرا نيز گياهخوار بناميم. اما بايستي بين گياهخواري اين حيوان با گياهخواري خود تمايز و تفاوت زيادي قائل شويم كه آنرا ميتوان در مبناي اخلاقي گياهخواري انسان خلاصه نمود.
آنچه از تجارب شخصي و بلكه از هزاران دوست و آشنا ميتوانم بگويم، رضايت دروني آنها از گياهخوار بودنشان و پايبندي به آن است، كه در نتيجهي همين مباني اخلاقي به آن رسيدهاند.
و در پايان از حضور شما كه باعث شد ديدار رو در رويي با گياهخواران داشته باشم، سپاسگزاري ميكنم. چهرههاي انجمن گياهخواران لندن از چهل سال پيش تاكنون تغيير كرده و تنها اندك افرادي چون آقاي سالت در طول اين چهل سال در اين انجمن ماندگار بودهاست.
اگر فرد گياهخواري بيمار شود و دكتر نسخهاي تجويز نمايد كه وي مجبور شود حتا عصارهي گوشت یا آبگوشت را بخورد، من وي را يك گياهخوار نمی دانم! يك گياهخوار ساختهي شرايط سخت است، اما چرا؟ چون اين كار باعث پروردن روح او ميشود و نه جسم او؛ ارزش انسان چيزي بيش از جسم اوست و در اصل انسانيت يك فرد توسط روح وي مشخص ميشود و نه جسمش.
گياهخواران بايد به اين مبناي اخلاقي مهم توجه كنند كه انسان به عنوان يك حيوان گوشتخوار پا به زمين نميگذارد. بلكه بايستي از گياهان روي اين كرهي خاكي براي ادامه زندگي خود بهره جويد.
ميدانم، ما همه خطا و اشتباه ميكنيم. اگر ميتوانستم، خوردن شير را نيز كنار ميگذاشتم، اما پيشتر اين كار را امتحان كرده و ناموفق بودهام! من پس از يك بيماري مهلك، فقط بوسيلهي شير بود كه توانستم سلامتي خود را بازيابم. و اين تراژدي زندگي من است! اما زيربناي گياهخوار بودن من فيزيكي-مادي نيست بلكه اخلاقي-معنوي است.
اگر كسي به من بگويد كه بدون مصرف گوشت، يا حتا عصارهي گوشت زنده نخواهي ماند-و حتا پزشك نيز اين امر را تاييد كند- من مرگ را ترجيح خواهم داد. چرا كه گياهخوار بودن من بر اين باور استوار است. و خيلي دوست دارم همهي ما كه خود را گياهخوار ميناميم، چنين باوري داشته باشيم.
هزاران انسان غير گياهخوار بودهاند كه بر اين وضع –مصرف گوشت- باقي نماندهاند. بايد يك دليل صريح و قانع كننده براي تبديل شيوهي زندگي خود و روي آوردن به گياهخواري داشته باشيم. نه اينكه از آداب و رسوم جامعه تبعيت كنيم؛ حتا اگر اين تغيير ما (كنار گذاشتن گوشت از سبد غذايي)، نزديكترين و عزيزترين ها را از ما برنجاند. مگر نبايد براي برپايي يك اصل اخلاقي در جهان ازخود گذشتگي نشان داد و راه رنج را بر خود هموار کرد؟
بنابراين براي داشتن يك جامعه گياهخوار و اعلام چنين وضعي، زيربناي اخلاقي در گياهخواري يك اصل است و در واقع بايد اينچنين باشد.
نميخواهم – آنچنان كه ديدهام- بگويم گياهخواران سالمتر از ديگران بوده و يا لذت بيشتري از زندگي ميبرند! من به كشوري تعلق دارم كه گياهخواري در آن بيشتر به ارث برده مي شود، يا افراد آنرا از روي عادت و يا ضروت پي ميگيرند، بدون اينكه به معنا و مفهوم آن توجه کنند!
پس نميتوانم براي بردباري، شجاعت و مقاومت در برابر بيماريها -در افراد گياهخوار-گواه باشم؛ سلامتي يا بيماري مواردي شخصي و تابع اصول بهداشت هستند.
باري، حرف من اين است كه گياهخواران نبايد بر نتايج فيزيكي گياهخواري همچون سلامتي تكيه و تاكيد كنند، بلكه مهم بعد اخلاقي اين كار است. ما در بسياري موارد با حيوانات نقاط مشتركي داريم. و البته تفاوتهاي بين انسان و حيوانات انکار ناشدنی هستند. براي مثال، گاو حيواني است كه مي توانيم آنرا نيز گياهخوار بناميم. اما بايستي بين گياهخواري اين حيوان با گياهخواري خود تمايز و تفاوت زيادي قائل شويم كه آنرا ميتوان در مبناي اخلاقي گياهخواري انسان خلاصه نمود.
آنچه از تجارب شخصي و بلكه از هزاران دوست و آشنا ميتوانم بگويم، رضايت دروني آنها از گياهخوار بودنشان و پايبندي به آن است، كه در نتيجهي همين مباني اخلاقي به آن رسيدهاند.
و در پايان از حضور شما كه باعث شد ديدار رو در رويي با گياهخواران داشته باشم، سپاسگزاري ميكنم. چهرههاي انجمن گياهخواران لندن از چهل سال پيش تاكنون تغيير كرده و تنها اندك افرادي چون آقاي سالت در طول اين چهل سال در اين انجمن ماندگار بودهاست.
منبع انگلیسی (متن اصلی):
The Moral Basis of Vegetarianism
By Mohandas Karamchand (Mahatma) Gandhi
1 نظر:
سلام
مطلب بسیار جالبی است
اگر صلاح می دانید در تالار گفتگو هم قرار بدهید
و امیدوارم اجازه بدهید که این مطلب را در سایت هم استفاده کنم
موفق باشید
ارسال یک نظر