استاد عزيزي در دوره كارشناسي داشتم كه بعد از چند وقت به ديدارش رفتم. او، از انگشتشمار افرادي بود -و هست- كه در كنار و در قالب تدريس خود، مسائل سياسي و ديد انتقادي خود را به گونهاي علني مطرح ميكرد و از «صدر» تا «ذيل» را به باد انتقاد ميگرفت. سرِ كلاس ميگفت كه ديكتاتوري حاصل ناآگاهي و غلبه احساس مردم بر عقلشان است. اينبار هم كه گفتگويمان به سياست كشيده شد، معتقد بود كه «مردم» مقصر وضع موجودند. يعني گفت لياقت ما همين احمدي نژاد و همین حکومت است و تأكيد كرد به هركس هم ديدي بگو... به عبارت ديگر همان حرفي كه «جامعه شناسي نخبه كُشي» ميزند...
استاد عزيزي در دوره كارشناسي داشتم كه بعد از چند وقت به ديدارش رفتم. او، از انگشتشمار افرادي بود -و هست- كه در كنار و در قالب تدريس خود، مسائل سياسي و ديد انتقادي خود را به گونهاي علني مطرح ميكرد و از «صدر» تا «ذيل» را به باد انتقاد ميگرفت. سرِ كلاس ميگفت كه ديكتاتوري حاصل ناآگاهي و غلبه احساس مردم بر عقلشان است.
اينبار هم كه گفتگويمان به سياست كشيده شد، معتقد بود كه «مردم» مقصر وضع موجودند. يعني گفت لياقت ما همين احمدي نژاد و همین حکومت است و تأكيد كرد به هركس هم ديدي بگو... به عبارت ديگر همان حرفي كه «جامعه شناسي نخبه كُشي» ميزند؛ كه «مردم لايق حكومت خود هستند» و «از كوزه همان برون تراود كه در اوست» و «در كشور كورها يك چشمي پادشاست». «جامعه شناسي خودکامگی» از همان نویسنده (علی رضا قلی) هم معتقد است که «اگر مردم شاهاني دارند كه جبارند، سزاوار آنند».
اما من به ايشان گفتم كه حرف تان را 60 درصد قبول ميكنم. چون ايده شما، نقش مديريت، روشنفكران، و ناآگاهي مردم را ناديده ميگيرد. مردم بالقوه ناآگاه هستند؛ بالفعل است كه آگاه ميشوند و اين آگاهي نياز به ابزارهايي دارد كه يك حكومت استبدادي ميتواند آنها را سركوب كند (مانند روزنامهها، اينترنت و ...). همينطور به قول عباس عبدي، نفت ميتواند دموكراسي را به تعويق بيندازد و استبداد را تشديد كند! خوب اين نفت دست كيست؟؟ اما، ايشان باز بر حرف خود ماند و گفت نه 60 درصد، نه 90 و حتا 99 درصد؛ 100 درصد مردم مقصرند.
به هر حال به نوعي همان جريان قديمي مرغ و تخم مرغ پيش آمد و يكي دو ساعت هم بحث و گفتگو كرديم. به نظرم ايدهي استاد بزرگوار من دو ايراد اساسي دارد. يكي اينكه استبداد را توجيه ميكند (به قول شريعتي توجيه وضع موجود) چون تمام تقصير به گردن مردم ميافتد؛ و ديگر اينكه يك بعدي به قضيه مينگرد. درحالي كه اين دو مقوله، بر همديگر اثر متقابل (interaction) دارند.
به هر حال مورد پيچيدهاي است...
7 نظر:
وب سايت خوبي داري به ما هم سري بزن
دانلود اهنگ و نرم افزار و فيلتر شکن وفيلم کليپ موبايل نرم افزار بازي جوك اس ام اس فيلترشكن مدارات الكترونيكي وغيره...
حتما به سايت من مراجعه کن تا از اين همه زحمتي که براي وبسايتت مي کشي در آمدي هم داشته باشي
×××
س.ص:
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان...!
بلاگر عزیز؛
از طریق بخش نظرها در بالاترین متوجه شدم که نیم نگاهی جدی به ورود عبدالله نوری به صحنه ی انتخابات داری.برای بحث جدی تر لطفن با ایمیل من تماس بگیر.
ممنون
---
س.ص:
البته نیم نگاهی نیمه جدی! تماس گرفتم.
وبلاگ مخالفت با سروش صحت و اندیشه هایش افتتاح شد . دیدارتان را و در کنارش پیشنهادتان را آرزومندیم
سلام
من با شما موافقم نه با استادتان. ما می توانیم از عملکرد این یا آن گروه سیاسی، از کنش شخصیت ها و کلا ً از عمل روشنفکران ناراضی باشیم و آن را نقد کنیم اما نمی توانیم ایرادات را به مردم بر گردانیم.
اگر مردم کم می آورند، علت نادرستی راه، یا بزرگی هدف و یا ناواردی رهبران جنبش است. که البته آن ها هم معلول عوامل دیگر هستند.
---
س.ص:
بهمن جان. فکر کنم که شما با هیچکدام ما موافق نباشی. یعنی با استاد من مخالف هستی نه اینکه با من موافق باشی!
شما هم بار مسئولیت را از دوش مردم برداشته ای و به گردن حکومت و احزاب سیاسی و روشنفکران انداخته ای.
در حالی که من 60 درصد مقصر و موثر را مردم می دانم و آن 40 درصد را هم جدای از این نمی بینم. یعنی یک جورایی حکومت و مردم در هم تنیده هستند و همونطور که اشاره کردم بر هم اثر متقابل می گذارند.
حرف اصلی جامعه شناسی نخبه کشی علی رضا قلی همینه که اگر بهترین حکومت هم سر کار بیاد و مردم تغییری نکرده باشند باز استبداد حاکم میشه. یا در جامعه شناسی خودکامگی میگه: اگر مردم سلطان جبار و مستبدی داشته باشند لیاقتش رو داشتند.
ایراد اول شما غیرمنطقی است. توجیه کردن برای این بد است که وضع موجود را موجه و راضی کننده می داند، در صورتی که مسلما استاد شما از سر نارضایتی و به عنوان اشکال، مردم را مقصر می داند.
در مورد ایراد دوم، من فکر می کنم دید خود شما هم محدود است - به تقابل مردم و حکومت. اما وقتی به روابط کاری و خانوادگی مردم در میان خودشان(خودمان) نگاه کنیم، تکرار تمام اعمال استبدادی و انحصارگرایانه را می بینیم. آنگاه چطور انتظار داشته باشیم وقتی به قدرت می رسیم جور دیگری رفتار کنیم؟
---
س.ص:
با سپاس از شما و نظر ارزشمندتان
در مورد ایراد اول- منظورم از توجیه نشان دادن رضایت بخش وضع موجود نیست. مسلم است که از موضع نارضایتی بیان شده است. اما وقتی 100% تقصیر به گردن مردم بیفتد استبداد هم خود به خود توجیه می شود. یعنی به کار خودش ادامه می دهد چون یک امر طبیعی است. آن وقت روزنامه ها سرکوب و سانسور می شوند- اینترنت فیلتر می شود- آزادیخواهان دستگیر می شوند- و ...
البته شاید در بیان کردن مشکل از من باشد.
در مورد ایراد دوم- خیر من که گفتم تا 60 درصد مردم مقصر هستند منظورم دقیقاَ همین خودرایی, بی قانونی, استبداد و استبداد پذیری, عدم تحمل مخالف, خود شیفتگی, بنیادگرایی, حسادت, اعتماد پایین, دروغ, و ده ها چیز دیگر است. با این حال به این محدود نمی شود و رابطه مردم - حکومت هم در آن 40% متجلی می شود.
به هر حال همانطور که در انتهای آن نوشته آوردم مساله ی ساده ای نیست و بسیار پیچیده است...
خداوند به انها که میفهمند صبر دهد وبه انها که به بیماری جهل مبتلایند را شفا.دانستن و نتوانستن خیلی سنگین است برای گروه اول و کور مردن برای گروه دوم. قربان آقا سعید گل گلاب
نظرشما رادرباره اینکه استادتان یک بعدی به قضیه نگاه کرده قبول دارم.به نظرمن مردم ما عادت کرده اند به زضع موجود به کمترین ها قانع می شوند می توانیم با مقدار ناچیزی پول رایشان را بخری. از جوانانمان هم که نگویید درگیر موبایل و ... هستند. کلا ما ملتی هستیم که اکثزیت عظیمشان از وسایل ارتباطی که شما با عنوان وسایل آگاهی نام بردید بدترین استفاده رادر جهت فرار از تنهایی و عقده ها و محدودیت ها میکنیم.و اما نقش نخبگان و روشنفکران درجامعه ما چه جایگاهی دارند؟ اکثر نخبگان ما نیز سانسور شده اند. واقعا مقوله پیچیده ای است.
ارسال یک نظر