۱۳۹۰/۰۶/۰۹

بهاگاواد گیتا (۱): روح فنا ناپذیر

متن سانسکریت از فصل دوم بهاگاواد گیتا
تو غم کسانی می‌خوری که نباید غم آنان خورد
فرزانه نه برای زنده و نه برای مرده غم نمی‌خورد
هیچ‌گاه نبوده که من و تو و دیگران نبوده باشند و در آینده نیز هیچ‌گاه نخواهد بود که ما نباشیم
همچنان که جان در قالب تن مراحل کودکی و جوانی و پیری را می‌گذراند
انتقال جان از کالبدی به کالبد دیگر در زمان مرگ نیز چنان است
و انسان کامل از این بابت تشویشی به دل راه نمی‌دهد

همچنان ‌که آدمی جامه‌های کهنه را بر می‌کند و لباس‌های نو می‌پوشد
جان نیز تن‌های فرسوده را فرو می‌هلد و در تن‌های تازه جای می‌گیرد
تن را مرگ در می‌یابد اما جان٬ فناناپذیر٬ تغییرناپذیر٬ نامیرا و نامحدود است
آنکه جان را جاودان٬ غیرحادث٬ دگرگونی ناپذیر و بر یک حال بداند
چگونه کسی را تواند کشت و چگونه کسی او را تواند کشت؟

هیچ سلاحی به روح زخم و خدشه‌ای وارد نمی‌کند
نه آتش آن را می‌سوزاند٬ نه آب آن را تر می‌کند و نه باد آن را می‌پراکند و می‌خشکاند
دایم و ثابت و برجای و جاویدان است٬ نه به چشم آید و نه در تصور گنجد
آن را که زاییده شود مرگ ناگزیر باشد و آن که بمیرد ناگزیر باز آید
و بر آنچه ناگزیر و اجتناب ناپذیر است غم نشاید خورد٬ پس در سوگ هیچ جانداری نباید نشست

بهاگاواد گیتا٬ آموزه‌های خداوند کریشنا به آرجونا٬ گفتار دوم٬ آیه‌های ۳۰-۱۱


پ.ن:
۱- بهاگاواد گیتا مهمترین بخش حماسه هندی موسوم به ماهابهاراتا است که از دو کلمهٔ بهَگَوان به معنی خداوند و گیتا به معنی سرود و نغمه تشکیل شده و شامل ۱۸ فصل و دربرگیرنده حدود ۷۰۰ بیت می باشد. این کتاب گفتگوی خداوند کریشنا و سربازی به نام آرجونا را لحظاتی پیش از نبرد تاریخی کوروشـِترا بر سر حکومت بر هند نقل می کند. آرجونا به عنوان بزرگترین کمانگیر زمان خود هنگامی که خویشاوندان خود را در ردیف سربازان ارتش مقابل نظاره می کند، از تصور کشتن آنها دچار انزجار و تردید شده، در حالت غم وافسردگی فرو می‌‌رود. در این هنگام لرد کریشنا همدم وی می‌شود و پس از نفی یکی یکی دلایل غصه آرجونا، وی را در باب مسائلی بنیادی همچون آفرینش جهان، سرنوشت انسان، طبیعت ایزدی، راه‌های رسیدن به آسمان، یوگا، آرامش وعدم تعلق به اشیاء دنیوی آموزش می دهد. سرانجام با آشکار کردن فرم ایزدی خود به آرجونا نشان می دهد که چطور تمام سربازان ارتش مقابل حتی پیش از شروع جنگ توسط خود لرد کریشنا کشته شده اند و آرجونا و دیگران فقط ابزار هستند. (منبع: ویکی‌پدیا)

۲-منبع:
گیتا- سرود خدایان٬ ترجمه محمد علی موحد٬ انتشارات خوارزمی
ادامه مطلب

۱۳۹۰/۰۵/۱۵

درد داوود و سرود داوود


فریاد کمک (مزمور-۲۲)
ای خدای من، چرا مرا ترک کرده‌‌ای؟ چرا دور ایستاده‌ای و ناله‌‌ام را نمی شنوی و به نجاتم نمی‌شتابی؟ شب و روز می‌نالم و آرامی ندارم، اما تو مرا اجابت نمی‌کنی. با وجود این٬ تو پاک و مقدس هستی. پدران ما تو را ستایش کردند و بر تو توکل نمودند و تو نیز ایشان را نجات دادی؛ نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند. ایشان بر تو توکل کردند و نومید و سرافکنده نشدند.

اما من مانند کرم٬ پست شده‌ام؛ مرا انسان به حساب نمی آورند. نزد قوم خود٬ خوار و حقیر شد‌ام. هر که مرا می‌بیند، مسخره می‌کند. آنها سر خود را تکان می‌دهند و با طعنه می‌گویند: آیا این همان کسی است که بر خدا توکل داشت؟ آیا این همان شخصی است که می‌گفت خدا او را دوست دارد؟ اگر خدا او را دوست دارد پس چرا نجاتش نمی‌دهد؟

ای خداوند، این تو بودی که مرا از رحم مادرم به دنیا آوردی. وقتی هنوز در آغوش مادرم بودم، تو از من مراقبت نمودی. تو خدای من بوده‌ای و مرا حفظ کرده‌ای. اکنون نیز مرا ترک مکن، زیرا خطر در کمینم است و غیر از تو کسی نیست که به داد من برسد.

حمله به داوود٬ گوئرچینو

دشمنانم مانند گاوان نر سرزمین باشان مرا محاصره کرده‌اند. همچون شیران درنده دهان خود را باز کرده‌اند تا مرا بدرند. نیرویی در من نمانده است. تمام بندهای استخوانهایم از هم جدا شده‌اند. دلم مانند موم آب می‌شود. گلویم همچون ظرف گلی خشک شده و زبانم به کامم چسبیده است. تو مرا به لب گور کشانده‌ای. دشمنانم مانند سگ، دور مرا گرفته‌اند. مردم بدکار و شرور مرا احاطه نموده و دستها و پاهای مرا سوراخ کرده‌اند. از فرط لاغری تمام استخوانهایم دیده می‌شوند؛ بدکاران به من خیره شده‌اند. رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر ردای من قرعه انداختند. ای خداوند، از من دور مشو؛ ای قوت من، به یاری من بشتاب! جانم را از دم شمشیر برهان. جان عزیز مرا از دست بدکاران نجات ده. مرا از دهان این شیران برهان؛ مرا از شاخهای این گاوان وحشی نجات ده!

خداوند٬ شبان ما (مزمور-۲۳)
خداوند شبان من است٬ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.
در مراتع سرسبز مرا می‌خواباند و در کنار آبهای آرام رهبری‌ام می‌کند.
جان مرا باز می‌گرداند٬ و به خاطر نام باشکوه‌اش مرا به راه راست هدایت می‌نماید.
چون در وادی تاریک مرگ هم قدم گذارم از هیچ شرّی نخواهم ترسید، چرا که تو -ای شبان من- همراهم هستی٬ عصا و چوب‌دستی تو مرا تسلی خواهد داد.
پیش روی دشمنانم سفره‌ای برای من می‌گسترانی٬ سرم را به روغن تدهین می‌کنی و جام مرا لبریز می‌گردانی.
اطمینان دارم که در تمام ایام عمر٬ لطف و رحمت تو همراه من است، و تا ابد در خانه خداوند ساکن خواهم بود.

شبان ما٬ میوریتا نقاش رومانیایی

مزمور ۲۳ داوود٬ یوهان سباستیان باخ

 

سرود ستایش (مزمور-۲۲ و ۱۵۰)
در میان جماعت عظیم خواهم ایستاد و تو را ستایش خواهم کرد. ای قوم خدا، او را سپاس گویید. طالبان خداوند او را ستایش خواهند کرد. باشد که آنان همیشه زنده دل و کامیاب باشند!
همه مردم جهان خداوند را به یاد خواهند داشت؛ همه قومها به سوی خداوند بازگشت خواهند نمود و او را پرستش خواهند کرد. زیرا فرمانروایی از آن خداوند است و او بر قومها حکومت می‌کند. همه متکبران در حضورش به خاک خواهند افتاد و او را سجده خواهند کرد؛ همه انسانهای فانی در حضورش زانو خواهند زد!

سرود داوود٬ وان هونتروست

خداوند را با نغمه چنگ و دف و نی و سرنا٬ رقص کنان ستایش کنید. هر که جان در بدن دارد خداوند را ستايش کند٬ خداوند را سپاس باد!


 مزامیر داوود
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 نمای نزدیک.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده